کوسا گلین بخشی از فرهنگ غنی و والا و تاریخ 7000 ساله زبان ترکی در آزربایجان...
کوسا گلین همراه با مراسم ها و شعر مخصوص خود...
"کوسا
گلین" دسته نمایش شادی آور هستند که در اواخر زمستان وارد شهر شده و با
ورود خود نوید بهار را داده و با اجرای نمایش شادی و پایکوبی می کردند.
گروه نمایشی کوسا گلین در سطح شهر جمع شده و یک نفر در پوشش کوسه و مرد بی ریش و زنی با لباس عروس و همراهانشان به اجرای نمایش پرداخته و وعده بهار داده و از مردم شادباش می گرفتند.
نحوه اجرای این مراسم به این صورت بود که معمولاً 50 یا 40 یا 30 و یا 18 روز مانده به عید نوروز چوپانان برخی از شهر ها و روستا ها دور هم گرد میآمدند و سپس پرتقال یا انار خریداری میکردند به آن در اصطلاح محلی «کوساپایی» گفته میشد . بعد چند نفر از آنها مامور میشدند که این میوهها را بین خانهها توزیع کنند این میوهها بشارتی بر آمدن کوسه و پارانش و فرا رسیدن فصل بهار و نوروز بود. دوسه روز پس از توزیع میوهها زمان اجرای مراسم فرا میرسید و گروه کوسا از خارج روستا با رقص و پایکوبی وارد روستا میشوند . این گروه از چهار شخصیت و در برخی از مناطق استان زنجان از پنج شخصیت اصلی تشکیل میشد که
عبارت بودند از:
1-کوسا
2- گلین ( که به او صنم و عروش نیز میگفتند )
3- دؤل چالان
4- تورباچی
5- قاراکوسا «قاراکوسا» که نماد سیاهی و تیرگی بود در تمام مناطق آزربایجان در میان گروه کوسا گلین دیده نمیشد و در برخی مناطق مثل خرمدره در برابر شخصیت دیگری بنام « آق کوسا» که نماد روشنایی و پویایی بود ایفای نقش مینمود .
آق کوسا یک شلوار خیلی گشاد و یک جفت جوراب پشمی میپوشد و پاچه شلوار را در جوراب فرو میکند و ریسمان نازکی را محکم روی آن میبندد یک جفت چارق را به پا میکند و یک کپنک کهنه روی پیراهن بلندی که پوشیده به تن میکند و یک کمربند پهن هم روی آن به دور کمر میبندد و یک کلاه که از پوست بز سفید درست شده و به آن « کوسا بورکی » میگویند به سر میگذارد و یک چماق بزرگ به دست میگیرد و سه تا زنگ شتر هم از کمربند خود آویزان میکند که در تمام مدت بازی و راه رفتن و تکان خوردن صدا میکند . از موی اسب یا پشم هم یک سبیل کت و کلفت میگذارد . قاراکوسا هم مثل آق کوسا لباس میپوشد ولی در کلاه او فرق زیادی هست . زیرا کلاهش از پوست بز سیاه درست شده و طوری است که روی آن سه تا سوراخ وجود دارد و وقتی کلاه را به سر میگذارد تمام سر و صورت وگردنش زیر کلاه میماند و فقط از دو سوراخی که مقابل چشمانش تعبیه شده میبیند و با سوراخ سوم که مقابل دهانش قرار دارد حرف میزند . صنم که عروس آن جمع است . پسری تازه سال و نوجوان است که یک دست لباس و مرتب و تمیز زنانه به او میپوشانند . این لباس عبارت است از یک پیراهن بلند که تا پشت پا میرسد . دامن یا تومان کونیک و یا روسری چون لباس را پوشید یک دستمال هم دور سر خود میبندد و البته گاهی برای اینکه شناخته نشود یک روبند به صورت میزند گروه کوسا گلین پس از ورود به روستا برنامههای خودشان را آغاز میکنند کوسا و صنم با نوای موسیقی دول چالان شروع به رقص و پایکوبی میکردند و با خواندن شعرهایی به آواز، فصل زمستان و شروع فصل بهار و نوروز را نوید دادند . این رقصها و پایکوبیها بیهوده و تفننی نبوده بلکه به گفته استاد جابر عناصری... محصور در رازها و رمزها و استعاره ما هستند . یعنی استماد از نیروهای ماوراء طبیعی وخفیه برای مدد رساندن به مردم برای مقابله با سرما . گروه کوساگلین با کسب اجازه از صاحبان خانهها به داخل خانه روستاییان میرفتند کمتر خانوادهای پیدا میشد که در را به روی آنان باز نکند . چون را ندادن این گروه به خانه را گچسته و نامبارک و آمدنشان را شگون و مبارک و مایه خیر و برکت میدانستند گروه پس از ورود به خانه اقدام به رقص، آواز و شیرین کار میکردند .
کوسه که وارد خانهها میشود و این شعر را میخواند .
بایراما اللی گون قالیپ ( پنجاه روز به عید مانده ) در گروههایی که آق کوسا و قاراکوسا نقش میکردند .
گاه جدالی بین آن دو در میگرفت که در نهایت به شکست قاراکوسا میانجامید . در ضمن این درگیری، قاراکوسا خطاب به ابرها و قلل کوهها با فریادی رعشه آور ندا میداد .
قارا بولوت قارلاداغی ( ای ابر سیاه کوه را با برف بپوشان )
داغلار باشی شره لن ( ای قلههای کوهها گرم شوید )
قیرخ گون قالب قش قورتولا ( چهل روز مانده زمستان تمام شود )
قیرخ بئله قار یوللا یئره ( چهل برابر این برف به زمین بفرست ) و اهالی به همراهی آق کوسا چنین میخواندند
کوسا عمی جان قار قالمیپ دای یئرده ( عمو کوساجان ، دیگر برف بر روی زمین نمانده است)
گون بورولوب، قار اریب ( نورخورشید به این منطقه تابیده و برفها آب شدهاند )
نفس گلیب دیر یئره ( زمین با تنفس مجدد جان تازهای یافته است) گروه کوسا گلین پس از رقص و آواز خوانی و انجام نمایشهای ویژه، هدیهای از صاحب خانه دریافت میکردند و سپس آن خانه را ترک کرده و به خانهی دیگری میرفتند. هنگامی که گروه کوسا از خانهای بیرون می آمدند تا به خانه دیگر بروند مردم ابادی و بخصوص بچهها با گلولههای برفی که در زبان ترکی آزربایجانی« قارتوپوزه» نام دارد، گروه کوسا را میزدند و معنی آن کار این بود که زمستان و فصل سرما را از روستا بیرون برانند تا فصل بهار فرا رسید . بسیاری از مردم روستا نذر میکردند که اگر کوسا بیاید به او هدیهای بدهند تا حاجتها و آرزوهایشان برآورده شود .
مجریان این مراسم آیینی – سنتی چوپانان بودند، چوپانان هنگامیکه فصل زمستان و سرما به درازا میکشید . پول و آذوقهی زمستانیشان به پایان میرسید . به همین دلیل برای تامین نیازهای خود دست به اجرای مراسم « کوساگلین» میزدند . «کوسا» در زبان ترکی آزربایجانی به مردی گفته میشود که جز در چانه در قسمتهای دیگر صورتش مو نروییده باشد و چون این مراسم توسط مردی کوسه اجرا میگردید . این نام را بر آن مراسم نهادند .
گروه نمایشی کوسا گلین در سطح شهر جمع شده و یک نفر در پوشش کوسه و مرد بی ریش و زنی با لباس عروس و همراهانشان به اجرای نمایش پرداخته و وعده بهار داده و از مردم شادباش می گرفتند.
نحوه اجرای این مراسم به این صورت بود که معمولاً 50 یا 40 یا 30 و یا 18 روز مانده به عید نوروز چوپانان برخی از شهر ها و روستا ها دور هم گرد میآمدند و سپس پرتقال یا انار خریداری میکردند به آن در اصطلاح محلی «کوساپایی» گفته میشد . بعد چند نفر از آنها مامور میشدند که این میوهها را بین خانهها توزیع کنند این میوهها بشارتی بر آمدن کوسه و پارانش و فرا رسیدن فصل بهار و نوروز بود. دوسه روز پس از توزیع میوهها زمان اجرای مراسم فرا میرسید و گروه کوسا از خارج روستا با رقص و پایکوبی وارد روستا میشوند . این گروه از چهار شخصیت و در برخی از مناطق استان زنجان از پنج شخصیت اصلی تشکیل میشد که
عبارت بودند از:
1-کوسا
2- گلین ( که به او صنم و عروش نیز میگفتند )
3- دؤل چالان
4- تورباچی
5- قاراکوسا «قاراکوسا» که نماد سیاهی و تیرگی بود در تمام مناطق آزربایجان در میان گروه کوسا گلین دیده نمیشد و در برخی مناطق مثل خرمدره در برابر شخصیت دیگری بنام « آق کوسا» که نماد روشنایی و پویایی بود ایفای نقش مینمود .
آق کوسا یک شلوار خیلی گشاد و یک جفت جوراب پشمی میپوشد و پاچه شلوار را در جوراب فرو میکند و ریسمان نازکی را محکم روی آن میبندد یک جفت چارق را به پا میکند و یک کپنک کهنه روی پیراهن بلندی که پوشیده به تن میکند و یک کمربند پهن هم روی آن به دور کمر میبندد و یک کلاه که از پوست بز سفید درست شده و به آن « کوسا بورکی » میگویند به سر میگذارد و یک چماق بزرگ به دست میگیرد و سه تا زنگ شتر هم از کمربند خود آویزان میکند که در تمام مدت بازی و راه رفتن و تکان خوردن صدا میکند . از موی اسب یا پشم هم یک سبیل کت و کلفت میگذارد . قاراکوسا هم مثل آق کوسا لباس میپوشد ولی در کلاه او فرق زیادی هست . زیرا کلاهش از پوست بز سیاه درست شده و طوری است که روی آن سه تا سوراخ وجود دارد و وقتی کلاه را به سر میگذارد تمام سر و صورت وگردنش زیر کلاه میماند و فقط از دو سوراخی که مقابل چشمانش تعبیه شده میبیند و با سوراخ سوم که مقابل دهانش قرار دارد حرف میزند . صنم که عروس آن جمع است . پسری تازه سال و نوجوان است که یک دست لباس و مرتب و تمیز زنانه به او میپوشانند . این لباس عبارت است از یک پیراهن بلند که تا پشت پا میرسد . دامن یا تومان کونیک و یا روسری چون لباس را پوشید یک دستمال هم دور سر خود میبندد و البته گاهی برای اینکه شناخته نشود یک روبند به صورت میزند گروه کوسا گلین پس از ورود به روستا برنامههای خودشان را آغاز میکنند کوسا و صنم با نوای موسیقی دول چالان شروع به رقص و پایکوبی میکردند و با خواندن شعرهایی به آواز، فصل زمستان و شروع فصل بهار و نوروز را نوید دادند . این رقصها و پایکوبیها بیهوده و تفننی نبوده بلکه به گفته استاد جابر عناصری... محصور در رازها و رمزها و استعاره ما هستند . یعنی استماد از نیروهای ماوراء طبیعی وخفیه برای مدد رساندن به مردم برای مقابله با سرما . گروه کوساگلین با کسب اجازه از صاحبان خانهها به داخل خانه روستاییان میرفتند کمتر خانوادهای پیدا میشد که در را به روی آنان باز نکند . چون را ندادن این گروه به خانه را گچسته و نامبارک و آمدنشان را شگون و مبارک و مایه خیر و برکت میدانستند گروه پس از ورود به خانه اقدام به رقص، آواز و شیرین کار میکردند .
کوسه که وارد خانهها میشود و این شعر را میخواند .
بایراما اللی گون قالیپ ( پنجاه روز به عید مانده ) در گروههایی که آق کوسا و قاراکوسا نقش میکردند .
گاه جدالی بین آن دو در میگرفت که در نهایت به شکست قاراکوسا میانجامید . در ضمن این درگیری، قاراکوسا خطاب به ابرها و قلل کوهها با فریادی رعشه آور ندا میداد .
قارا بولوت قارلاداغی ( ای ابر سیاه کوه را با برف بپوشان )
داغلار باشی شره لن ( ای قلههای کوهها گرم شوید )
قیرخ گون قالب قش قورتولا ( چهل روز مانده زمستان تمام شود )
قیرخ بئله قار یوللا یئره ( چهل برابر این برف به زمین بفرست ) و اهالی به همراهی آق کوسا چنین میخواندند
کوسا عمی جان قار قالمیپ دای یئرده ( عمو کوساجان ، دیگر برف بر روی زمین نمانده است)
گون بورولوب، قار اریب ( نورخورشید به این منطقه تابیده و برفها آب شدهاند )
نفس گلیب دیر یئره ( زمین با تنفس مجدد جان تازهای یافته است) گروه کوسا گلین پس از رقص و آواز خوانی و انجام نمایشهای ویژه، هدیهای از صاحب خانه دریافت میکردند و سپس آن خانه را ترک کرده و به خانهی دیگری میرفتند. هنگامی که گروه کوسا از خانهای بیرون می آمدند تا به خانه دیگر بروند مردم ابادی و بخصوص بچهها با گلولههای برفی که در زبان ترکی آزربایجانی« قارتوپوزه» نام دارد، گروه کوسا را میزدند و معنی آن کار این بود که زمستان و فصل سرما را از روستا بیرون برانند تا فصل بهار فرا رسید . بسیاری از مردم روستا نذر میکردند که اگر کوسا بیاید به او هدیهای بدهند تا حاجتها و آرزوهایشان برآورده شود .
قارا کوسا جزیی از گروه کوسا گلین (حاجی فیروز)
مجریان این مراسم آیینی – سنتی چوپانان بودند، چوپانان هنگامیکه فصل زمستان و سرما به درازا میکشید . پول و آذوقهی زمستانیشان به پایان میرسید . به همین دلیل برای تامین نیازهای خود دست به اجرای مراسم « کوساگلین» میزدند . «کوسا» در زبان ترکی آزربایجانی به مردی گفته میشود که جز در چانه در قسمتهای دیگر صورتش مو نروییده باشد و چون این مراسم توسط مردی کوسه اجرا میگردید . این نام را بر آن مراسم نهادند .
در آزربایجان گروه "کوسا گلین" با آواز و شعر خوانی وارد شهر شده و می خواندند:
آی کوسا، کوسا گل سنه ( ای کوسه، کوسه اگر بیایی)
گلیب سالام وئرسنه ( بیایی و سلامی دهی)
کومچه نی دولدور سانا (پیمانه پر کن و هدیای خود را بشمار)
کوسانی یون سالسانا ( کوسه را راهی کن و روزهای باقی مانده تا عید را بشمار)
آی اویروغو – آی اویروغو (ای دغل باز حیله گر – ای دغل باز و حیله گر)
ساققالی ایت قویروغو ( ریش همچون دم سگ)
کوسام بیر اویون ائیلر (کوسه ام رقص را آغاز می کند)
قوردونان قویون ائیلر ( رفتار گرگ با گوسفند می کند)
این رسم در اکثر شهر های آزربایجان
از جمله تبریز ، ارومیه ، اردبیل ، زنجان ، قزوین ، همدان ، ساوه ، آستارا
،انزلی ، سنقر ،بیجار و... اجرا می شده است. ولی امروزه این نوع مراسم در
بعضی شهر ها و روستا اجرا می شود....
قایناق : مازقامئت
قایناق : مازقامئت