تاثیر توركی بر فارسی و دیگر زبانهای ایرانی Turkic influence on Persian and other Iranian languages. John R. Perry جان ر. پئری ترجمه مئهران باهارلی نت: این نوشته ترجمه بخشی از مقاله "تماسهای توركی-ایرانیTURKIC-IRANIAN CONTACTS" تالیف جان ر. پئری می باشد. در این نوشته كلمه "توركی" معادل Turkic انگلیسی و به عنوان نام خانواده ای زبانی داخل در گروه زبانهای آلتائی؛ و كلمه "تركی" معادل Turkish انگلیسی و به عنوان نام یكی از زبانهای داخل در خانواده زبانی مذكور كه در غرب آسیا در كشورهای ایران، آزربایجان، گرجستان، تركیه، عراق، سوریه، شبه جزیره بالكان، قبرس ... بدان تكلم میشود بكار رفته است. با این وصف، "تركی" معادل شاخه "اوغوز غربی" در تركی شناسی- در مقابل شاخه "اوغوز شرقی" كه "تركمنی" نام دارد- می باشد. و اما "تركی آزربایجانی"، لهجه شرقی زبان تركی مذكور و یا لهجه شرقی شاخه اوغوز غربی است. در برخی از متون اروپائی از "تركی آزربایجانی" با نام "آذری" یاد می شود. م. ب. تاثیر توركی بر فارسی و دیگر زبانهای ایرانی شمار كل كلمات روزمره تركی آزربایجانی، نفوذ استوار توركی بر فرهنگ لغت فارسی استاندارد را، در هر دو گونه نوشتاری و محاوره ای تصدیق می كند. نمونه هائی نمادین، واژه های "اطاق" ]اوتاق[، "اجاق" ]اوجاق[، "اطو" ]اوتو[، "قیچی" ]قایچی[، "قاچاق", "قدغن" ]قاداغان[ )اصلا اسمی به معنی فرمان و امر(، "توتون"، و "توپ" می باشند. پسوند لغوی توركی "–چی" در زبان فارسی، مستقل از الگوهای اصلی لغوی و قانون هماهنگی اصوات توركی، برای ایجاد قالب فاعلی در زبان فارسی بكار رفته است: شكارچی، تقلیدچی، پستچی )بواسطه زبان فرانسوی، مانند پوستاچی در تركی تركیه بواسطه زبان ایتالیائی(، توتونچی )توتونجو در تركی تركیه، توتونچو در تركی آزربایجانی(. دامنه های معنائی دائره لغات توركی در زبان فارسی، شامل عرصه های چوپانی-روستائی، خانوادگی، نظامی، فن آوری و تجاری است، كه همه دال بر وجود تاثیرات ناشی از تعامل و اندركنش جعمیتهای دو زبانه و در هم آمیخته در سطوح زبانهای محاوره ای، محلی و عملی روزمره است. در مواردی كه وامواژه های توركی دارای معادل فارسی باشند، اغلب ممكن است كه این دو را به لحاظ اجتماعی در دو رده متضاد تصنیف نمود. در این رده بندی، معادل فارسی و یا فارسی-عربی رسمیتر، ادبیتر و یا ظریفتر در معنا، و معادل توركی و یا توركی-مونقولی غیررسمیتر، نثرانه تر و یا بومی-محلی تر است. از هزاران وامواژه توركی در زبان فارسی مربوط به دوره های گوناگون، كه لیست آنها در اثر گئرهار دوئرفر داده شده، وی حدود یك هزار و دویست عدد از آنها را به عنوان تركی آزربایجانی مشخص نموده است )دائره المعارف اسلام، جلد ٣، ماده آزربایجان، ٨، ص ٢٤٦(. از این كلمات، شاید غالب آنها اصطلاحات موقتی و یا اداری-دیوانی مانند دوستاق )اسیر، متاتئز كلمه اصلی دوت-ساق(، سااونگ )؟، مصادره كردن( باشند كه از تواریخ كلاسیك فارسی گرفته شده اند. اینها به همراه كلمات و گزاره های توركی كه گهگاه وارد شعر فارسی )گنجه ای ، ١٩٨٦( شده اند، پدیده هائی هستند كه بر همزیستی مداوم تركها و فارسها در قلمروهای سیاست و فرهنگ عامه گواهی می دهند. اما اینگونه تعابیر، گزاره ها و كلمات توركی موجود در ]تواریخ كلاسیك[ زبان فارسی، كمكی به تعیین و مشخص نمودن بدنه مدرن زبان توركی در زبان فارسی نمی كنند. یكی از یادگارهای زیركانه و پایدار زبان توركی در فارسی، در گزاره های اسمی فارسی كه در واقع از جهت نحوی توركی هستند دیده می شود. در اینگونه گزاره های اسمی، به جای ساختار شاخه شدن دست راستی كه كلمه و یا عبارت توضیحی پس از اسم می آید، ترتیب كلمات معكوس شده و كلمه یا عبارت توضیحی قبل از اسم ]ساختار شاخه شدن دست چپی[ آورده می شود. به عنوان مثال تركیب "باب عالی" ]عثمانی[–به لحاظ لغوی عربی، به لحاظ زمینه كاربردی توركی عثمانی اما به لحاظ نحوی فارسی است. اما تركیب "عالی قاپو" ]صفوی[ در زبان فارسی، به لحاظ لغوی عربی-توركی، به لحاظ زمینه كاربردی فارسی، ولی به لحاظ نحوی توركی است. تركیبهای متعددی مربوط به اسامی غذاها در زبان فارسی، مانند "سبزی پلو" و "بره كباب" از همین گونه شاخه شدن چپی توركی اند، در حالیكه فرم "كباب بره" گونه ای فارسی است. )پئری، ١٩٩٠، ص.ص. ٢٢٧-٢٢٦( موارد برجسته تر به لحاظ جامعه شناسی، گزاره های اسمی-كنیه ای خاص با نحو متضاد توركی و فارسی می باشند. معكوس شدن ترتیب كلمات در عناوین سلطنتی از ]نوع فارسی[ كه در آن عنوان نخست می آید )مثلا "شاه اسماعیل", "شاه عباس"( به نوعی ]توركی[ كه در آن عنوان پس از اسم می آید )مثلا "نادر شاه", "رضا شاه"(، از پایان دوره صفوی به بعد نرم استاندارد در ایران بوده است. این پدیده به سادگی اقتباسی ناآگاهانه و دیرگاه از نحو توركی است كه در آن نام قبل از عنوان توضیحی برخی از تعبیرات آئینی در زبان فارسی ناشی از تثبیت شیعه گری توسط صفویان، منشا توركی دارند. اینگونه تعبیرات نه تنها شامل كلمه هائی توركی-مونقولی مانند "توغ" -نوعی پرچم سواره نظام در جنگ كه امروز به عنوان علم در مراسم محرم بكار می رود- می شود، بلكه شامل كلماتی مانند "تعزیه" كه اصلا عربی است نیز می گردد. كلمه تعزیه كه نمایش مصیبت محرم است، منشاء تركی آزربایجانی خود را در ساقط شدن صدای "ت" پایانی فرم اولیه و اصلی كلمه )تعزیت( بروز می دهد. )پئری، ٢٠٠١، ص. ١٩٨( در حالیكه شاهان صفوی موقعیت فارسی نوشتاری را به زبانی اداری و ادبی ترفیع دادند، این واقعیت كه آنها و افسران عالیرتبه نظامی قیزیلباششان در دربار و ارتش خود بر حسب معمول به توركی سخن می گفتند، به زبان مادری توركی در ایران پرستیژی بی سابقه بخشید. توركی دامنه های كاربردی خود را توسعه داد و به عنوان سمبل هویتی قومی و اجتماعی، با زبان فارسی به رقابت پرداخت. چنانچه كتابهای تاریخ مكرارا به تخصصی شدن عملی تركان و تاجیكان )تعبیری تقابلی برای تمایز فارسی زبانان از تركان( كه در قالب عنوانهای "خان" ]برای تركان[ و "میرزا" ]برای تاجیكان[ - به ترتیب به معنی مرد شمشیر و مرد قلم- مشاهده می شد، و به رقابت آنها برای كسب قدرت و موقعیت در ساختار امپراتوری گواهی می دهند. سیاحان خارجی مانند ژان شاردن )١٧١٣-١٦٤٣( آدام اولئاریوس )٧١-١٦٠٣( و پیئترو دئللا واله )١٦٥٢-١٥٨٦( ذكر می كنند كه توركی محاوره ای در میان همه طبقات اجتماعی ایران آنچنان مشترك و عمومی بود كه به عنوان زبان بین المللی )زبان رابط( بكار می رفت. بنا به ائنگئلبئرت كامپفئر )١٧١٦-١٦٥١( ایرانیانی كه در حال صعود در طبقات اجتماعی بوده اند، فعالانه توركی را می آموخته اند: "]تركی[ از دربار به میان خانواده های سرشناس فارسها آنچنان گسترش یافته است كه امروزه در ایران تقریبا شرم آور است كه فردی متشخص بیسواد در زبان تركی باشد." )گنجه ای، ١٩٨٦، ص ١٣-٣١١، ٣١٥(. بسیاری از كلمات و تعبیرات در لغتنامه فارسی سیر توماس هئربئرت )٨٢-١٦٠٦(، حتی ضمایر شخصی مانند "من", "سن", "او" )پئری، ١٩٩٦، ص ٢٧٥، ٢٧٧( توركی خالص می باشند. پس از سلسله صفوی پرستیژ زبان توركی دیری نپائید، اما تاثیر زبانشناختی آن تا به دوره قاجار، زمانیكه تركان در جستجوی حاكمیت و اشتغال به سنگینی در تهران، پایتخت جدید اسكان گزیدند ادامه یافت.
وبلاقا گؤره
" خوش گلدینیز "
یازار : کؤلگه سیز
" یازیلار اویان بویاننان "
_________________________
آی منیم دوستاق اولان دیلده دیلیم
آی منیم عؤمره سورن چؤلده دیلیم
یئددی مین ایل باش اولان هر دیلدن
سَکسن ایل یارپاق آتان یئلده دیلیم
آی منیم ماوی سمالرده گزه ن
سونرا نیسگیل قاییدان ائلده دیلیم
آی منیم عشقه دولان خان چوبانیم
آی منیم درده باتان سئلده دیلیم
ساییریخ یئددیجه لر آیلار اولور
باتیریب یاغی سنی ایلده دیلیم
مئشه ده،باغدا،گولوستاندا اوچان
کپنک سانی قونان گولده دیلیم
سنی قوندارما آدا باغلادیلار
آی منیم هی دولانان الده دیلیم
نه یازیم من داها بو آغ واراغا
یاشا سن،تکجه یاشا ائلده دیلیم
سون یازیلار
- الفبای زبان تورکی در طول تاریخ
- امپراطوری ترکان در هندوستان(هندوستان سرزمین تاریخی ترکان)
- چهارشنبه سوری جشنی آزربایجانی ( سون چرشنبه )
- فاجعه جیلولوق ( نسل کشی ترکان آزربایجان را فراموش نکرده ایم )
- زندگی نامه و آثار صمد بهرنگی + فایل صوتی " قارا بالیق "
- Xocalı soyqırımı - خوجالی سوی قیریمی
- کوسا گلین
- میرزا علی اکبر صابر
- " سونای " ولنتاین آزربایجان ( سئوگی گونو )
- سایا و سایاچی _ Saya Və Sayaçi
- بایاتی " اشعار فولکلوریک تورکی "
- Aşiq ƏLƏSGƏR - آشیق علعسگر
- تقویم ترکان
- حماسه ها و افسانه های ترکان
- قومیتگرائی افراطی فارسی و مراسم کتابسوزی ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربایجان
بؤلوملر
آچارسؤزلر
- آزربایجان (29)
- تورک (28)
- تورکی (20)
- تاریخ (10)
- ایران (9)
- شعر (7)
- ادبیات (7)
- دیل (7)
- فارسی (7)
- نوروز (6)
- زبان (5)
- زنگان (5)
- آذربایجان (5)
- بایرام (5)
- ترکان (5)
- فرهنگ (4)
- ترکی (4)
- عشق (4)
- شاعر (4)
- آداب و رسوم (3)
سورغو
باغلانتی لار
- قه فه!
- تركشناسی2
- قیزیل آزربایجان (زنجان)
- Insanliq
- قیرمیز
- تورک ایله آزربایجان رقصلری و اوینامالاری
- اوشاقلارین ایلنجه لری
- دیرناق آراسی یازیلار ( حیدر بیات )
- مرند اؤیکو
- زنگین یاز
- ایشیق
- دوکتـور جـئــری
- اوجاقلو ماحمود ( تایماز )
- تئهران تورک دیر
- کل اوغلان ( علیرضا رضائی )
- خوراسان تورکلری
- تورکجه ویکی پدیا
- خوراسان تورکلری ( اسماعیل سالاریان )
- زنجان توریسم
- مازقامئت( آزربایجانلی لرین ائیله نجه هؤرونو )
ساخلانج
- دى 1397
- اسفند 1396
- بهمن 1396
- دى 1396
- فروردين 1395
- اسفند 1394
- آبان 1394
- مهر 1394
- تير 1394
- اسفند 1393
- تامام آیلار
سایغاج
- ایندی وبلاقدا :
- بو گونون گؤروشو :
- دونه نین گؤروشو:
- بو آیین گؤروشو :
- بوتون گؤروشلر :
- یازیلار :
- باخیشلار :
- یئنیله مه چاغی :