بعضی ها می گویند كه تعداد ترك ها در فلات ایران كنونی 35 میلیون نفر نیست و 15 میلیون نفر است. بیان این رقم برای تركها خنده دار است. این یعنی 60 میلیون نفر غیر ترك در ایران زندگی می كنند!! حتما از این تعداد هم 50 میلیون نفر فارس هستند!!! اینها نه با واقعیت های جامعه و نه با تاریخ نمی سازد. وجود 50 میلیون نفر فارس یا 66 درصد جمعیت ایران چیزی شبیه یك توهم یا جوك می تواند باشد. نگاهی به تحولات تاریخی در منطقه جغرافیایی فلات ایران در رسیدن به واقعیت تعداد ترك های ایران می تواند مفید باشد. از 1400 سال پیش تا انتهای قاجار اصولا حكومتها در فلات ایران در اختیار اعراب و ترك ها و مدتی نیز در دست افاغنهبوده است. چطور ممكن است با حكومت هایی كه منافع اعراب و تر كها را حفظ كرده اند باز هم 66 درصد مردم در كشور ایران كنونی فارس شده باشند. با حمله اعراب به فلات ایران تمدن و فرهنگ اسلامی-عربی حاكم گشت. اعراب با كوچ های وسیع به سرزمین های تازه تصرف شده آمدند. مثلا در زمان مامون خلیفهعباسیاكثر شهرهای خراسان عرب نشین بوده اند. اعراب زبان فارسی را كه زبان مردم تاجیك و افغانستان و تاجیكستان فعلی بود، برای اولین بار با الفبای عربی نوشتند تا اسلام را با زبان فارسی یا همان عربی آسان شده نشر دهند. از سال 300 هجری تا اواخر صفویه تمام حكومت های فلات ایران در دست ترك ها بود. ترك ها نیز زبان فارسی را گرامی داشتند و ارج نهادند چیزی كه درامپراتوری عثمانیوامپراتوری مغول هندهم شاهدش بودیم. یعنی در هر سه منطقه ذكر شده هند و فلات ایران و عثمانی، فارسی به عنوان زبان شعر و شاعری و ادبی بود ولی هیچ گاه فراتر از آن نرفت. یعنی زبان مردم عادی شهرها و روستاها به هیچ عنوان نشد. این زبان همواره زبان مورد استفاده در تكلم فقط میان تاجیكان و افغانان بود كه قسمتی از خراسان قدیم یعنی مرو و هرات هم جزئی از آن بود. تاكنون در هیچ سفر نامه یا كتابی )البته عیر جعلی( مطلبی عنوان نشده است كه مثلا در مناطق مركزی فلات ایران در آن زمان مردم به زبان فارسی تكلم كرده باشند. ابن بطوطه 8قرن پیش در سفری به جنوب فلات ایران و اطراف دریای جنوبی فلات ایران، از حضور تركمانان در آن ناحیه سخن گفته است ولی حرف از وجود مردمان فارسی زبان به میان نیامده است. همان طور كه در هند كنونی یا تركیه كنونی با وجود رسمیت زبان فارسی در گذشته هیچ فارسی زبانی را نمی توان یافت، وضعیت فلات ایران نیز تا اواخر دوره صفویه به همین شكل بوده است. تا اواخر صفویه به علت حضور و كوچ های گسترده به مناطق مركزی فلات ایران، تقریبا تمامی شهرها ترك نشین بوده اند. مثلا در دوران صفویه در شهر اصفهان شاه عباس و دیگر پادشاهان صفوی در كارهای روزمره فقط تركی حرف می زدند كه تمام سفرنامه نویسان آنرا تایید می كنند، مگر اینكه می خواستند چیزی بنویسند یا شعری بشنوند و ... كه بیشتر به زبان فارسی بود، دقیقا مثل امپراتوری هند. یعنی كرمان و اصفهان و یزد و شیراز و نیشابور و ... همه شهرهایی بودند كه دارای بازار ها و بارو ها و بنا های ترك ساخته بودند كه نمی شددر این شهرها استعمال زبان فارسی به عنوان زبان مردم كوچه بازار را شنید. مثلا شهر بندر عباس محل اتراق سپاه قزلباش بود و اصولا جهت سكونت تر كهای صفوی بنا شده بود و یا شهر های دیگر. در اواخر صفویه با حمله افغان ها به رهبری محمود افغان به مناطق مركزی فلات ایران و انقراض صفویه، برای اولین بار عناصر تاجیكی و افغانی وارد آن مناطق شدند و در مركز و جنوب خراسان فعلی و قسمتی از استان اصفهان فعلی و نیز یزد و كرمان ساكن شدند. اهالی ترك و غیر ترك شهر ها و مناطق ذكر شده یا از آن شهرها فرار كردند یا به دست سپاه افغان كشته شدند. به این ترتیب با سكونت عناصر فارسی زبان و با استفاده از حضور ادبی این زبان در فلات ایران، شهر های حاشیه كویر، به شهر هایی مبدل شدند كه زبان فارسی زبان مردم اهالی آن مناطق گشت. با شروع حكومت پهلوی و روی كار آمدن رضا خان به دست انگلیسی ها، فرایند فارسی سازی در ایران، و اینبار به صورت مصنوعی پیگیری شد و با تاریخ سازی های جعلی و باستان گرایی های كذایی بیشتر ادامه یافت. بدین ترتیب مناطق اكثرا ترك و عرب نشین استان های فارس و هرمزگان و بوشهر به سمت فارس سازی سوق داده شدند و نیز مناطق تات نشین و ترك نشین جنوب رشته كوه های البرز نیز یعنی سمنان و تهران و اطراف اراك فعلی نیز به این پروسه فارسی سازی اضافه شدند. با این مقدمه كوتاه تاریخی می شود فهمید كه ریشه اقوام فارسی زبان در این مملكت بیشتر از 300 سال نیست. كسروی در مقاله ای كه به زبان عربی و در دوره رضا شاه انتشار داده بود، البته قبل از اینكه با تفكرات ناسیونالیستی پهلوی خو بگیرد، اكثریت مردم ایران را ترك معرفی كرده است.اگر بخواهیم واقع بینانه به مسئله نگاه كنیم، باید قبول كنیم مردم فعلی فارس ساكن در ایران در مناطق اكثرا كویری و بیابانی زندگی می كنند و ترك ها هم اكثرا در مناطق حاصلخیز ماكو تا نزدیكی های كاشان و اراك و نیز در سایر مناطقی زندگی می كنند كه پر جمعیت و دارای تراكم جمعیت بالا می باشند. حاشیه های دریای خزر كه همه غیر فارس نشین اند )تركمن نشین، مازندرانی و گیلك و ترك(. تمام استان های غربی یعنی كردستان و كرمانشاه و ایلام و لرستان و خوزستان و نیز چهار محال و كهگیلویه، همه گی باز غیر فارس هستند. استان فارس مجموعه عشایری تركان قشقایی و افشار و لر و بختیاری و عرب نشینند و نیز درصدی عناصر فارس شده بیشتر در شهر ها. جنوب استان كرمان و كل بلوچستان و شرق هرمزگان نیز بلوچ نشینند. خود استان اصفهان دارای جمعیت قابل توجه لر و ترك بومی هست. در خراسان نیز غیر از قسمت جنوبی و نیز هم مرز با افغانستان و مناطق كویری، اكثرا ترك نشین و كرد نشین و تركمن نشین اند. با این مقدمه كوتاه، این جمعیت مورد ادعای 66 درصدی فارس در ایران در كجا ساكنند؟ یعنی جمعیت استان های با تراكم جمعیتی كم و كویری و نیمه بیابانی یزد و قسمتی از اصفهان و شمال كرمان و قسمت های كم جمعیت گفته شده در خراسان و سمنان، باهم می شود 66 درصد مردم ایران؟ احتمالا منظورشان 66 درصد مساحت ایران است كه با توجه به اینكه دو سوم مساحت فلات ایران كویر و بیابان است می تواند حرف صحیحی باشد. والا همانطوری كه گفته شد، 30 میلیون ترك آذربایجانی به اضافه 10 میلیون ترك غیر آذربایجانی شامل ترك های قشقایی )ساكن فارس و خوزستان و اصفهان و ... ]زمانی كه جمعیت مملكت در اوایل پهلوی 10 میلیون نفر بود، تعداد تركان قشقایی و سایر تركان كوهستانهای زاگرس 1 میلیون نفر برآورد میشد. آنها كجا رفته اند؟الان باید حداقل 6 میلیون ترك قشقایی وجود داشته باشد.[(ترك های افشار )ساكن استان های خراسان و كرمان و ...(، در استان تهران 10 میلیون نفر ترك داریم. 25 درصد مشهد تركند. به همین نسبت در اراك و اصفهان و شیراز ترك وجود دارد، تركهای خلج ساكن استان مركزی و قم، ترك های خراسان )بیشتر در شمال خراسان(، تركمن ها )استان گلستان و شمال خراسان( و مردمان ترك ساكن دیگر استانها، باهم می شوند حدود 40 میلیون. یعنی حدود 55 درصد مردم در مملكت ترك هستند. این آمار واقعی ترك های فلات ایران می تواند باشد كه از لحاظ منطقی و عقلی به واقعیت نزدیك تر است. والا گفتن اینكه اقوام با سابقه حضور 300 سال دارای جمعیت بیشتری از تركان با حضور 1000 سال هستند، حرفی كاملا غیر منطقی می نماید.البته بایستی گفته شود كه زبان فارسی زبانی است با ادبیات 1000 ساله و قابل احترام مثل تمام زبانهای دیگر، كه وجود و قدرتش را از راه اتصالش به زبان عربی به دست آورده است. كسی منكر این حرف نمی شود. واقعیت مورد اشاره این است كه اهالی هیچ منطقه ای در فلات ایران تا قبل از انقراض صفویه فارسی حرف نمی زدند. مثل وضعیت زبان آرامی و سریانی در منطقه كه قبل از اسلام به عنوان زبان ادبی مورد استفاده بود، وضعیت زبان فارسی نیز تا اواخر صفویه به شكلی مشابه بود. وجود زبان ادبی در یك ناحیه دلیل بر این نیست كه متكلمان به آن زبان ها هم بایستی در آن ناحیه موجود باشند. مثل وضعیت شبه قاره هند در زمان حكومت تركان در آنجا، كه تا 200 سال پیش بیشتر كتاب ها و قراردادهای رسمی و مراودات رسمی با آن انجام می شد ولی كسی در هند به فارسی حرف نمی زد و هم اكنون نیز هیچ فارسی زبانی در آنجا موجود نیست. در فلات ایران هم وضعیت به همان شكل بود. فارسی، زبان تاجیكان و افغان ها هست. وجود شاعرانی كه به فارسی شعر و نثر نوشته اند مثلا در هند یا عثمانی، دلیل نمی شود كه مردمان آن مناطق را فارس یا فارسی زبان فرض كنیم. حكومت های 1000 ساله تركان در فلات ایران، علاوه بر زبان تركی خودشان، اهمیت زیادی به فارسی قائل بودند، علتش هم این دید بود كه فارسی آسان شده عربی است و بهتر از عربی قابل استفاده و درك است. اگر كوچ و حمله افغانان و تاجیكان در آن زمان، به جای صفویه، به سمت شبه قاره هند می بود، چه بسا كه وضعیت هند شبیه وضع ایران امروز می بود و اقوام فارسی زبان در آنجا در راس قدرت و حاكمیتی بودند كه بر اساس دیدگاه انگلیسی ها به وجود آمده بود. حال به هر تقدیر، با حمله افغان ها و ساقط شدن صفویه و فرار بعضی از ترك ها و كشتار اهالی ترك شهرها و روستاهای نواحی مركزی و كوچ افغان ها و تاجیكان به جای آنها، زبان فارسی تبدیل به زبان مردم ساكن در مناطق بیابانی فلات ایران شد و با امتزاج با ترك های باقی مانده در آن نواحی، كنترل امور نواحی بیابانی فلات ایران به دست فارسی زبانان افتاد.البته فشارترك های ازبك از شمال به نواحی تاجیك نشین و افغانی و پس زدن آنها، می توانسته علتی باشد در این جابجایی های اقوام افغان و فارسی زبان از افغانستان امروزی به مناطق مركزی فلات ایران. غیر ممكن است كه یك مركز جمعیتی فارسی زبان و یا حتی یك روستای فارسی زبان )البته طبیعی( در فلات ایران پیدا شود كه در مناطق كویری نباشند یا متصل به آن نباشد. مثلا در استان همدان كنونی، مناطق ترك زبان در شمال و مركز و مناطق لر زبان در جنوب استان واقع است. یعنی ترك و لر با هم همسایه اند و حتی یك روستای طبیعی فارسی زبان در آن استان یافت نمی شود. ولی در شهر همدان به همت رضا شاه و توطئه های استعمارگران می توان فارسی زبانان را مشاهده كرد كه به صورت ایزوله مابین روستاهای ترك نشین و لر نشین واقع است. هر چند همین الان هم اكثریت مردم ساكن شهر همدان امروزی ترك هستند. مناطق كویری استان مركزی فارس زبان و مناطق غیر كویری ترك زبانند. در استان قم هم وضعیت به همین شكل است. كلا هر روستایی كه به بیابان های مركزی فلات ایران پیوند دارد، به مرور زمان فارس زبان شده است، چون اقوام تاجیك و افغان توانسته اند بدون هیچ مانعی، از افغانستان و از بیابان و كویر ها عبور كرده و خود را به مناطقی مثل اصفهان یا كاشان برسانند. البته خیلی قبلتر از پورپیرار و امثالهم، دانشمندان تاریخ اتحاد جماهیر شوروی و ...، كل این تاریخ ساختگی امپراطوری پارس را زیر سوال برده بودند، البته چون بیشتر این تاریخ شناسان غیر روس بوده اند، از طرف روس ها بایكوت شدند تا مبادا به تئوری مجعول آریایی و زبان های هند و اروپاییشان لطمه ای بخورد. برای مثال كتابهای هومل یا اولژاس سولیمنوف و نیز كتاب های سایر دانشمندان اشاره شده در این كتاب ها مطالعه گردند تا متوجه شد كه پورپیرار و امثالهم چیزهای چندان جدیدی را ارائه نداده اند. پورپیرار رفته و از نزدیك بعضی آثار مورد ادعای آریاییست ها رو دیده و پی به جعلی بودنشان یا مصادره اشان به نفع جاعلان برده. تنها چیزی كه پورپیرار رویش خیلی تاكید دارد، پر رنگ كردن نقش یهودیان در جعل تاریخ اقوام ساكن فلات ایران بوده است. در صورتی كه این ساخت تاریخ ساختگی برای منطقه بیشتر به نفع نظریه پردازهای استعمارگر پشتیبان آریابازی و هند و اروپایی بوده تا یهودیان، هر چند شاید یهودیان هم از این امر سوء استفاده هایی كرده اند. این نظریه زبان های هند و اروپایی آنقدر ضعف دارد كه هیچ كدام از سوالات اساسی مربوط به آن تاكنون جواب داده نشده اند. هر روز یك چیز جدیدی میگویند. یك بار می گویند موطن اصلی این اقوام اوكراین امروزی بوده. فردایش می گویند نه شمال آناتولی! یكی دیگر میگوید حوزه تاریم در شمال غرب چین فعلی. حتی عده ای گفته اند كه قبل از به وجود آمدن خلیج، این اقوام در كف آنجا زندگی می كردند و با بالا آمدن آب دریا و پیشروی خلیج، آنجا را ترك كرده و به جاهای دیگری رفته اند!!! آنقدر افسانه بافی شده كه باعث شرم علم تاریخ شده. عده ای هم بیشترشان از كشورهای عقب مانده، به هر سازی كه آنها زده اند رقصیده اند. واقعیت این است كه این پادشاهی های به اصطلاح ماد و هخامنشیان و اشكانیان و غیره و غیره تا قرن 19 میلادی برای هیچ كسی شناخته شده نبودند. اگر واقعیت داشته اند چرا در طول هزار و اندی سال از شروع دوران طلایی اسلام، با تالیف هزاران كتب تاریخی و علمی كوچكترین اشاره ای به كوروش و داریوش و سایر این فرمانروایان و پادشاهی های خیالیشان نشده است؟ این كاراكترهای خیالی در اذهان مریض چه كسانی در غرب بوجود آمده و به خورد مردم ساده لوح داده شد؟ حتی برای این كاراكترهای موهومی و خیالی شروع به اختصاص قبر هم كردند. اسم آرامگاه مادر سلیمان جعل شد و به اسم آرامگاه كوروش! در آمد. یك چیز هایی اتفاق افتاده كه آدم شاخ در میارد. مثلا 150 سال

جمعه 12 اردیبهشت 1393
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,