سرزمینهای شمال باختری ایران در زمان پیش از تشکیل دولتهای نیرومند، (سدهی پنجم پیش از میلاد) ماد نام داشته است. نخستین تمدن بزرگی که در این سرزمین شناخته شده، تمدن مانناست. اقوام ساکن این سرزمین و به ویژه مادها که بعدها به اینجا وارد شدند، وارث تمدن ماننا بودند. با تمدن ماننا بود که این سرزمین و مردمش، نخستین پایههای زندگی اجتماعی و سیاسی را بنا نهادند. وقتی مادها تقریباً در آغاز هزارهی نخست پیش از میلاد به شمال باختری ایران رسیدند، با مردمان آنجا آمیخته و از میراث فرهنگ و تمدن آنان بهره بردند. بدین ترتیب مادها تأثیری عمیق بر فرهنگ و هستی اینجا نهادند؛ به گونهای که حتی نام آنان بر این مرز و بوم قرار گرفت. [۱] مادها هنگامی که در این سرزمین جای گرفتند، هنوز نیمه صحرا گرد بودند. [۲] در نقشهای آشوری، آنان را با موهای کوتاه (که آن را با نوار سرخی بستهاند) و با ریش پیچیده و تابدار کوتاه نقش کردهاند. روی پیراهنشان یک نیم تنه پوست گوسفند بود که برای ره سپردن در زمستان دشوار فلات به آن نیاز داشتند. آنها هم چنین پای افزارهای بلند برای گذشتن از برف داشتند. سلاح آنها تنها نیزهی بلند و سر پناهشان سپرهای سبد بافتهی چهار گوش بود. [۳] نام مادها نخستین بار در سالنامههای آشوری به میان آمده است و آن زمانی بود که در سال ۸۳۶ پ.م شلمانصر سوم از پادشاهان پارسوا (غرب دریاچهی اورمیه) باج گرفته و به سرزمین ماد رسید. به هر حال نام مادها بر این سرزمین سایه افکند. سرزمین ماد از ارس در شمال تا کوه الوند در جنوب امتداد داشته است. از شرق تا قزل اوزن و از غرب تا نواحی پست دریاچهی اورمیه گسترده بود. [۴] ماد در بزرگترین گستردگیاش شامل سه بخش میشد: ۱٫ ماد اول (هگمتانه) ۲٫ ماد دوم (ری) ۳٫ ماد سوم (جلگههای گود دریاچهی اورمیه). بخش شمال باختری ماد یا همان ماد سوم، آتورپاتگان نام داشت. این نام از کلمهی مادی آتروپاتنون گرفته شده است. این که معنای آتورپاتگان چیست و از کجا این واژه بر این سرزمین قرار گرفته، مورد مناقشه است. به طور کلی بیشتر نظر صاحب نظران بر محور سه نظریه است: ۱- برخی بر آنند که نام آتورپاتگان دارای منشاء ترکی است. [۵] محمد حسین بن خلف تبریزی در کتاب برهان قاطع بر این نکته تأکید دارد. [۶] این نظر بیشتر از طرف نویسندگان آذربایجانی به ویژه جمهوری آذربایجان مورد پشتیبانی بوده و برای اثبات این مسأله دلایل مختلف ذکر کردهاند. ۲- عدهی بیشتری از نویسندگان به ویژه دانشمندان ایرانی- یونانی، رومی و اروپایی بر آناند که نام آتورپاتگان از نام آتورپات یا آتروپات حاکم این سرزمین در زمان حملهی اسکندر مقدونی گرفته شده است. [۷] آتورپات در زمان پادشاهی داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی، ساتراپ یا خشترپاون ماد بود. [۸] در قدیمیترین منابع یونانی، نام آذربایجان به گونهی «آتروپاتنون» آمده است. ۳- عدهای از نویسندگان برآنند که این نام با آتش ارتباط دارد.[۹] نام آذربایجان در زبانهای مختلف به صورتهای زیر آمده است: در زبان پارسی باستان: آذرباداکان- آذربادکان- آذرپادکان- آدربایدژان- آذربایقان- آذربادگان- آدذربایژان. در زبان پهلوی: آتون پادکان. در زبان ارمنی باستان: آته پاتاقان- آتاراپاتاقان- آتر پایجان- آتربادژاتس ارکیر. در زبان یونانی باستان: آتروپاتن- آتروپاتنه. در زبان یونانی بیزانس: آذربیگانون- آذربایگانون. در زبان گرجی: آدار باداقان. در زبان سریانی: آذربایغان. در زبان عربی: آذربیجان- اذربیجان.[۱۰] هنگامی که اسکندر مقدونی در آسیا ظاهر شد، با امپراتوری سست پیکر هخامنشی رو به رو شد. داریوش سوم قصد داشت تا از قلمرو خود پاسداری کند. او فرماندهی سواران پیش قراول اکتشافی را به آتورپات سپرد. در جنگ بزرگ گوئوگامل (نزدیک موصل کنونی- اول اکتبر ۳۳۱ پ.م) آتورپات فرمانده هنگ مادیها بود. آلبانها، ساکئینها و کادوسیان یعنی اقوام ساکن آن سوی رود ارس نیز زیر فرمان آتورپات بودند. با شکست داریوش سوم، آتورپات به حضور اسکندر رسید ولی از مقامش بر کنار شد. اسکندر کسی به نام اکسودات را (که داریوش او را زندانی کرده بود) ساتراپ ماد کرد. آتورپات که فرمانروایی خود را از دست داده بود، تصمیم گرفت به فاتحان نزدیک شود. او دخترش را به عقد پردیکاس فرمانده سواران اسکندر درآورد و از این راه جایگاه خود را محکم کرد. اکسودات نیز انتظارات اسکندر را برآورده نکرد و در سال ۳۲۸پ.م برکنار و آتورپات دوباره بر ماد حاکم شد. او تا ۳۲۴پ.م که اسکندر از لشکرکشی بزرگ با هند باز میگشت، فرصت داشت تا موقعیت گذشته را باز یابد. به زودی اسکندر به ماد رفت و از دشتهای مشهور نیسه که چراگاه ۵۰ هزار اسبان پادشاهی ایران بودند، بازدید کرد. این نشانهی موفقیت آتورپات بود. اسکندر مراسم بزرگ ازدواج مقدونیان را با پارسیان در شوش برگزار کرد. او خود با دو شاهزاده خانم پارسی ازدواج کرد. آتورپات در این مراسم شرکت داشت. او در ردیف اشراف حاکم بر آسیا پذیرفته شد و در اولین ردیف نمایندگان نظام جدید قرار گرفت. حتی زمانی که اسکندر به اکباتان رفت تا خوش بگذراند، آتورپات، گروهی متشکل از صد سوارکار زن را در پیشگاه او به نمایش گذارد. به گفتهی آریان مورخ جنگهای اسکندر، این زنان به لباس سوارکاران مرد پوشیده بودند، اما به جای نیزه تبرزین و به جای سپر سنگین، سپر سبک داشتند. [۱۱] در تابستان ۳۲۴پ.م کسی به نام بریاکس بر ضد مقدونیان شورید و خود را پادشاه پارس و ماد نامید. آتورپات با استفاده از نیروهای مادی، او را شکست داده و به اسارت تحویل مقدونیان داد. آنان نیز او را در پاسارگاد کشتند. در ۳۲۳پ.م اسکندر در بابل در گذشت. او قبل از مرگ، پردیکاس را به عنوان نایب السلطنه تعیین کرده و انگشتری خود را به وی سپرد. [۱۲] مجلس مشاورهای از سرداران تشکیل شد و تمامی ساتراپها به استثنای آتورپات و اکسیارت (پدر زن اسکندر) از حکمرانی بر کنار شدند.[۱۳] تصمیم گرفته شد که ماد بزرگ یا سفلی به مردی از تبار یونانی واگذار شود لذا پیتونی مقدونی پسر کراتوس، ساتراپ ماد بزرگ شد و ماد کوچک همچنان در دست آتورپات باقی ماند. در سال ۳۳۱ پ.م پردیکاس که با بطلمیوس حاکم مصر اختلاف پیدا کرده بود، طی یک لشکرکشی به دست سربازانش کشته شد. سرداران دوباره در تری پارادیس گرد آمده و به تقسیم مجدد استانها پرداختند. سیطرهی پیتونی بر ماد تا دروازههای خزر تأیید شد ولی در عمل کسی به قلمرو آتورپات دست دراز نکرد. ماد کوچک نخستین کشور شرقی بود که استقلال خویش را باز یافت. درایت شخصی آتورپات، موقعیت جغرافیایی و هم چنین نیروی نظامی قدرتمند قفقازی از عوامل این مسأله بود. [۱۴] از پایان کار آتورپات آگاهی نداریم ولی در زمان سلوکیان پولیبی مورخ یونانی، در سالهای ۲۰ سدهی پ.م از «ارتابزن» شاه آتورپاتگان نام میبرد که سرزمینهای زیادی را نه تنها در جنوب بلکه شمال ارس نیز در دست داشت. برابر گزارش پولیبی، قلمرو او از دریای خزر تا ارمنستان و ایبریا گسترده بود. بدین ترتیب نام آتورپات ماندگار شد و جانشینان او به گسترش قلمرو پرداختند. پایتخت تابستانی آتورپاتگان شهر کازاکا (کانزاک) و پایتخت زمستانی آن فراسپ (تخت سلیمان کنونی) بود. ———————- [۱] . برای آگاهی از تمدن ماننا ن.ک: - علیف، اقرار. تاریخ آتورپاتگان. ترجمهی شادمان یوسف. نشر بلخ. تهران. ۱۳۷۸ - رواسانی، شاپور. جامعهی بزرگ شرق. تهران. نشر شمع. ۱۳۷۰ - مشکور، جواد. نظری به تاریخ آذربایجان و آثار باستانی و جمعیت شناسی آن. تهران انجمن آثار ملی. ۱۳۴۹ [۲] . دربارهی هویت نژادی مادها و آریایی یا غیر آریایی بودن آنها ن.ک: - اعتماد السلطنه، محمدحسن خان. مرأت البلدان. به تصحیح عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث. تهران. دانشگاه تهران. ۱۳۶۷٫ جلد ۴ - کسگین، رضا. مقدمهای بر تاریخ تحولات زبان ترکی آذری. امیدزنجان.۲۱ تیر ۷۴ - آزاد، ابوالکلام. کوروش کبیر (ذوالقرنین). ترجمهی ابراهیم باستانی پاریزی. تهران. نشرکوروش.۱۳۷۱ - ضیاءپور، جلیل. مادها و بنیان گذاری نخستین شاهنشاهی در غرب فلات ایران. تهران. انجمن آثار ملی. ۱۳۵۲ [۳] . اومستد، ا.ت. تاریخ شاهنشاهی هخامنشیان. ترجمهی محمد مقدم. تهران. نشر امیرکبیر. ۲۵۳۷٫ ص۴۲ [۴] . دیاکونف، ایگور. تاریخ ماد. ترجمهی کریم کشاورز. تهران. انتشارات پیام. ۲۵۳۷٫ ص۲ [۵] . میرعلی سیدوف در مقالهی «تشریح نام آذربایجان» میگوید: آذ+ ار+ بای+گان (پدر توانگر مبارک). اقرار علیف منشاء ترکی کلمهی آتورپاتگان را رد میکند. به گفتهی علیف، چون ما بر کنه مسأله واقف نیستیم، میتوانیم با پیش فرضهای خود واژههایی را تجزیه و ترکیب نموده و نتایج خاص از آنها بگیریم در حالی که دلایل تاریخی شاید بر علیه این نتیجه باشد. ن.ک: علیف، اقرار. همان. ص۱۲۱ [۶] . در کتاب برهان قاطع، ذیل واژهی آذربایجان آمده است: «گویند وقتی که آغوز (اغوز) آن ولایت را گرفت، صحرا و مرغزار اوجان که یکی از محلههای ولایت آذربایجان است، او را خوش آمد و فرمود که هر یک از مردم او یک دامن خاک بیاورند و بریختند، پشتهی عظیمی به هم رسید، نام آن پشته را آذربایگان کرده و آن گاه آذربایگان را معنا میکند چه آذر به لغت ترکی به معنی بلند است و بایگان به معنی بزرگان و محتشمان» ن.ک: - تبریزی، محمدحسین بن خلف. برهان قاطع. مؤسسهی مطبوعاتی فریدون علمی. تهران. ۱۳۴۴ [۷] . یکی از دانشمندان شوروی به نام یامپولسکی عقیده دارد که آتورپات لقب کاهنی بود که بر ماد فرمان میراند. ولی ایگور دیاکونف نویسندهی کتاب تاریخ ماد با این عقیده مخالف است. [۸] . خشتر پاون یعنی حافظ قدرت پادشاهی. ن.ک: بریان، پیر. امپراتوری هخامنشیان. ترجمهی ناهید فروغان. تهران. نشر قطره و نشر فروزان.۱۳۸۰٫ ص۹۹ - محمدحسن خان اعتمادالسلطنه دربارهی نام آذربایجان میگوید: «آتروپاتنا: اسم قدیم مملکت آذربایجان است و آذربایجان ابتدا از مدی یعنی از بلاد جبال بود بعد جدا شد. وجه تسمیه این ولایت به این اسم آن که در زمان دارا آخرین پادشاه کیانی شخصی آذربادنام از جانب آن پادشاه در این ولایت حکومت داشت و آذرباد را یونانیها «آتورپات» میگفتند و ولایت منسوب به او را آتروپاتنا ضبط کرده بعد به زبان پهلوی آن را آذربادکان گفته و اعراب آن را معرب نموده آذربایجان کردهاند.» - اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان. تطبیق لغات جغرافیایی قدیم و جدید ایران. به تصحیح میرهاشم محدث. امیرکبیر. تهران. ۱۳۷۶٫ ص ۴۸ - لازم به توضیح است که آذربایجان جایگاه بزرگترین و مقدسترین آتش ایزد افروخته به نام «آذرگشنسب» بود که یکی در باکو و دیگری در شیزمراغه (تخت سلیمان امروزی) قرار داشت. استاد ابراهیم پور داوود چنین عقیده دارد: «نام آتروپات، نامی است که به گستردگی در ایران باستان به کار گرفته می شد، از دو بخش در آمیخته آتر (آذر) و پات که اسم مفعول از مصدر پا که در اوستا و پارسی باستان به معنی نگاه داشتن و پاس داشتن و پناه دادن، بسیار به کار رفته و همین واژه است که در پارسی، پاییدن شده است. جزء کان که در آتروپاتکان و آذرپادگان افزوده شده، همان است که در بسیاری از نام های دیگر سرزمین ایران هم دیده می شود مانند گلپایگان (گلبادگان)». [۹] . یاقوت حموی در معجم البلدان میگوید: «قال ابن مقفع اذربیجان مسماه بآذرباد بن ایران بن الاسود بن سام بن نوح عم و قیل آذرباذ بن بیوراسف و قیل بل اذر اسم النار بالفهلویه و بایکان معناه الحافظ و الخازن فکان معناه بیت النار او خازن النار و هذا اشبه بالحق و اجری به لان بیوت النار فی هذه الناحیه کانت کثیراً جداً» - حموی، یاقوت. معجم البلدان. انتشارات اسدی. تهران. ۱۹۶۵٫ ص ۱۷۲ شمس الدین سامی در کتاب قاموس الاعلام در ذیل واژهی «آذری» مینویسد: «آتش و آتش پرستلکه منسوب» ن.ک: - سامی، شمس الدین. قاموس ترکی. استانبول. ۱۳۷۷ ق. جلد ۱ محمد طوسی در کتاب عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات مینویسد: «آذربایجان – منسوب است با ملک آذرباد بن ایران بن الاسود بن سام و اردبیل برین جهت است.» - طوسی، محمد بن محمود بن احمد. عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات. به اهتمام دکتر منوچهر ستوده. بنگاه ترجمه و نشر کتاب. ۱۳۴۵٫ تهران. اوژن فلاندن جهانگرد اروپایی در سفرنامه خود درباره نام آذربایجان مینویسد: «آذربایجان یا زمین آتش درون. به مناسبت زلزلههای پیاپی». ن.ک: - سفرنامه اوژن فلاندن. ترجمه حسین نور صادقی. نشر اشراقی. تهران. ۱۳۵۶٫ ص۶۷ سید محمد امین الخانجی در کتاب منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان میگوید: «کانت أی اذربیجان تسمی عندالاقدمیین اطروباطینه …و معنی اذربیجان أو اطروباطینه أرض النار» - الخانجی،سیدمحمدامین.کتاب منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان. مصر.۱۹۰۷٫ ص۱۴۸ - حاجی زین العابدین شیروانی در کتاب ریاض السیاحه (۱۲۳۷ ه.ق) میگوید: «قدیم الزمان آنمکانرا آذرپیگان میگفتند چه آذر در لغت فرس آتش را گویند و پیگان بکاف پارسی محل و مکان را نامند یعنی آتشگاه و آتشکده چون در بدایت آتش پرستی در آنجا آتشکده چند احداث نمودند لاجرم مسمی بآذرپیگان گردید.» - شیروانی، حاجی زین العابدین. ریاض السیاحه. به تصحیح اصغر حامد (ربانی). کتابفروشی سعدی. تهران. ۱۳۳۹٫ ص ۲۵٫ - احمدکسروی تبریزی ضمن اینکه اظهار می دارد « معنی درست این کلمه را نمیدانیم..»، در بررسی نام آتورپات، واژهی «اتور» را همان آذر یا آتش و واژهی پات را که بعدها به صورت پاد و باد درآمد، به معنای نگهبان میداند. ن.ک: - کسروی، احمد. کاروند. به کوشش یحیی ذکاء. تهران، ۱۳۵۶، ص ۳۱۵ همچنین برای آگاهی بیشتر ن.ک: - طالعی، محبوب. پیدایش و تحول تاریخی نام آذربایجان. مجله وطن. تبریز. شماره اول. ۱۳۸۲٫ ص ۴۸ - نام این منطقه در کتاب بن دهش (خلاصه اوستا) ایـران ویچ ذکر گردیده است. در آن کتاب می خوانیم. «ایـران ویچ ناحیت آذربایجان است. ایـران ویچ (آذربایجان) بهترین سرزمین آفریده شده است. زرتشت چون دین آورد، نخست در ایـران ویچ (آذربایجان) فراز یشت، پرشیتوت و مدیوما (مدیا – ماد) از او پذیرفتند ایرانویچ یعنی آذربایجان». ن.ک: - فرتیغ دادگی: بن دهش (خلاصه اوستا). گزارنده: مهرداد بهار. صص ۲۸ و ۱۵۲٫ ۱٫ Esmailov, Rashidbaig. Azarbaijan Tarikhi. Azarbaijan. Baku. 1993. se26 [۱۱] . آریان معتقد است که این زنان همان آمازونها هستند که پستان راست خود را میسوزاندند تا راحتتر تیراندازی کنند ولی دیاکونف بر آن است که این زنان از اقوام ساوروماتها (سرمتها) هستند که قومی زن سالار هستند. ساوروماتها در ناحیهی سفلای ولگا و منطقهی مجاور اورال میزیستند. اسارت آنان به دست آتورپات نشان دهندهی تسلط او بر مناطقی از قفقاز شرقی است و البته خود نشانهی قدرت نمایی او پیش فاتحان مقدونی نیز تواند بود. [۱۲] . گریمبرگ، کارل. تاریخ بزرگ جهان. ترجمهی دکتر اسماعیل دولتشاهی. جلد دوم. تهران. انتشارات یزدان. ۱۳۶۹٫ص۲۴۶ [۱۳] . آلفرد فن گوتشمید معتقد است که آتورپات در مجلس سرداران شرکت داشته ولی اقرار علیف با نظر او مخالف است. ن.ک: - فن گوتشمید، آلفرد. تاریخ ایران و ممالک هم جوار آن از زمان اسکندر تا انقراض اشکانیان. ترجمهی کیکاوس جهانداری. تهران. انتشارات علی اکبر علمی. ص۳۳٫ مقایسه کنید با: علیف، اقرار. همان.ص ۱۰۴ و همچنین ن.ک: - کاویان پور،احمد. تاریخ عمومی آذربایجان. نشرآسیا. ۱۳۴۶٫ تهران. صص ۸۸ و ۸۹ [۱۴] . استرابون (۱۹ میلادی-۶۳پ.م) در توضیح خود دربارهی ماد کوچک مینویسد: « بخش دیگر ماد را آتروپتنه (atropatene) خوانند. نام این بخش از ماد به نام ساتراپ آتروپاتس atropates باز خوانده میشود. اوست که نگذاشت این سرزمین هم پارهای از ماد بزرگ گشته، به زیر فرمان شهریاری مقدونیها درآید. این او با پادشاهان ارمنستان و سلوکوس و پس از آنها پارتها، با زناشویی پیوند و یگانگی به هم رسانیدند.
وبلاقا گؤره
" خوش گلدینیز "
یازار : کؤلگه سیز
" یازیلار اویان بویاننان "
_________________________
آی منیم دوستاق اولان دیلده دیلیم
آی منیم عؤمره سورن چؤلده دیلیم
یئددی مین ایل باش اولان هر دیلدن
سَکسن ایل یارپاق آتان یئلده دیلیم
آی منیم ماوی سمالرده گزه ن
سونرا نیسگیل قاییدان ائلده دیلیم
آی منیم عشقه دولان خان چوبانیم
آی منیم درده باتان سئلده دیلیم
ساییریخ یئددیجه لر آیلار اولور
باتیریب یاغی سنی ایلده دیلیم
مئشه ده،باغدا،گولوستاندا اوچان
کپنک سانی قونان گولده دیلیم
سنی قوندارما آدا باغلادیلار
آی منیم هی دولانان الده دیلیم
نه یازیم من داها بو آغ واراغا
یاشا سن،تکجه یاشا ائلده دیلیم
سون یازیلار
- الفبای زبان تورکی در طول تاریخ
- امپراطوری ترکان در هندوستان(هندوستان سرزمین تاریخی ترکان)
- چهارشنبه سوری جشنی آزربایجانی ( سون چرشنبه )
- فاجعه جیلولوق ( نسل کشی ترکان آزربایجان را فراموش نکرده ایم )
- زندگی نامه و آثار صمد بهرنگی + فایل صوتی " قارا بالیق "
- Xocalı soyqırımı - خوجالی سوی قیریمی
- کوسا گلین
- میرزا علی اکبر صابر
- " سونای " ولنتاین آزربایجان ( سئوگی گونو )
- سایا و سایاچی _ Saya Və Sayaçi
- بایاتی " اشعار فولکلوریک تورکی "
- Aşiq ƏLƏSGƏR - آشیق علعسگر
- تقویم ترکان
- حماسه ها و افسانه های ترکان
- قومیتگرائی افراطی فارسی و مراسم کتابسوزی ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربایجان
بؤلوملر
آچارسؤزلر
- آزربایجان (29)
- تورک (28)
- تورکی (20)
- تاریخ (10)
- ایران (9)
- شعر (7)
- ادبیات (7)
- دیل (7)
- فارسی (7)
- نوروز (6)
- زبان (5)
- زنگان (5)
- آذربایجان (5)
- بایرام (5)
- ترکان (5)
- فرهنگ (4)
- ترکی (4)
- عشق (4)
- شاعر (4)
- آداب و رسوم (3)
سورغو
باغلانتی لار
- قه فه!
- تركشناسی2
- قیزیل آزربایجان (زنجان)
- Insanliq
- قیرمیز
- تورک ایله آزربایجان رقصلری و اوینامالاری
- اوشاقلارین ایلنجه لری
- دیرناق آراسی یازیلار ( حیدر بیات )
- مرند اؤیکو
- زنگین یاز
- ایشیق
- دوکتـور جـئــری
- اوجاقلو ماحمود ( تایماز )
- تئهران تورک دیر
- کل اوغلان ( علیرضا رضائی )
- خوراسان تورکلری
- تورکجه ویکی پدیا
- خوراسان تورکلری ( اسماعیل سالاریان )
- زنجان توریسم
- مازقامئت( آزربایجانلی لرین ائیله نجه هؤرونو )
ساخلانج
- دى 1397
- اسفند 1396
- بهمن 1396
- دى 1396
- فروردين 1395
- اسفند 1394
- آبان 1394
- مهر 1394
- تير 1394
- اسفند 1393
- تامام آیلار
سایغاج
- ایندی وبلاقدا :
- بو گونون گؤروشو :
- دونه نین گؤروشو:
- بو آیین گؤروشو :
- بوتون گؤروشلر :
- یازیلار :
- باخیشلار :
- یئنیله مه چاغی :