امپراطوری قاجار که بعد از حرکت مشروطه بصورت امپراتوری فدرال ایالتها, ممالک محروسه قاجار نام گرفته بود با انقراضش بدست کودتا و خیانت رضا قولدور یا رضا پالانی به احمد شاه و کمک انگلیسها جغرافیای چندین ملیتی با همان شکل امپراتوری بدست رضا پالانی افتاد .
امپراطوری قاجار یک جغرافیای سیاسی و امپراتوری تشکیل داده شده از چندین
ملیت و حتی اقوام مهاجر بود که افشارها و صفویها و قاجارها تشکیل
داده بودند و در طول تاریخ بعضی از ملتها با وطن خودشان به این
جغرافیایی سیاسی اضافه میشد یا از آن کم شده ترکیب دولت دیگر یا دولت ملی
مستقل میگردید مثلا گرجیها -عراقی ها
تا سال ۱۸۱۳ میلادی آزربایجان بصورت کشوری واحد بر ممالک محروسه قاجار حاکم
بود. در کشور محروسه قاجار که سیستم فدرال سنتی – حاکمیت خانات - بر آن
حکم میراند مملکتی ولیعهد نشین بود . پس از امضای قراردادهای گلستان و
تورکمانچای آزربایجان به دو قسمت تقسیم گردید
آزربایجان جنوبی تا انقراض سلسله قاجار به صورت مملکت خودگردان با
حفظ خاکهای تاریخی خود با۲۸۰- ۳۰۰ هزار کیلومتر مربع مساحت در ترکیب ممالک
محروسه قاجار به حیات خود ادامه داد، اما جدا شدن قسمت شمالی آن، ضربه
شدیدی بود بر پیکر آذربایجان کهن و روحیه مردم غیرتمند آن، و همچنین باعث
تضعیف نفوذ و موقعیت تورکها و آذربایجان در ممالک محروسه قاجار شد.
سرزمینهای تحت حاکمیت قاجار "ممالک محروسه قاجار" نامیده میشد و از چهار
مملکت مستقل و کاملا خودگردان، آزربایجان؛ خراسان و ... و چند ایالت، گیلان
و... تشکیل شده بود.
ماندن این جغرافیا بصورت امپراتوری قدیمی ولی اسیر ماندن ملل در این جغرافیا یک نقشه استعماری چندین هدف داربزرگ , طبق منافع غرب میباشد دولت استعمار انگلیس که موفق به تحمیل قرارداد ننگین ۱۹۱۹ بر دولت قاجار نشده بود و از پیشرفت نتایج مشروطیت و شروع نهادینه شدن دمکراسی و همراهی احمد شاه با این روند، شدیدا نگران بود،
یکی از اهداف انگلیسیها از به روی کار آوردن رضا پالانی از بین بردن
حاکمیت و نفوذ تورکها در ممالک محروسه بود. انگلیسیها صدها سال با تورکهای
عثمانی، تورکان قاجار - تورکان افشارحاکم در هند، و... در نزاع بودند، و
با توجه به سابقه تاریخی تورکان در خلق امپراتوری ها، در همه جا سعی
میکردند تا نفوذ تورکها را کم کنند تا آنها نتوانند زمانی دوباره متحد شده و
منافع استعمارگران غرب را تهدید کنند. علاوه بر آن در ممالک محروسه قاجار
این تورکان بودند که سرسختانه در مقابل نقشه های سلطه گرانه انگلیس می
ایستادند، مثلا قشقاییها در جنوب، کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان، شیخ
محمد خیابانی در آذربایجان و ... و همچنین همه ایده های آزادی خواهی،
سوسیالیستی و ضد استعماری نیز، که در تضاد با اهداف امپریالیستی انگلیس
بود، همیشه از طرف تورکان مطرح میشد، مثلا انقلاب مشروطیت، نهضت خیابانی،
سیستم امپراطوری فدرال و عدالتمندانه قاجارها و انقلاب باید
فرومیریخت تا بدین وسیله خیال غرب از خطر امپراتوریهای بزرگ تورک
همچون عثمانی ۶۰۰ ساله , قاجار ها - صفوی ها- افشار ها- ایلخانیان-
اشکانیان - سلجوقیان- اغ قویونها -قارا قویونها - خوارزم شاهیان-
اتابکیان- خرمین خزر ها- ... برای همیشه راحت شود و... لذا تورک ستیزی و
محو آذربایجان مهمترین وظیفه ای بود که بر عهده رضا پالانی گذاشته شده
بود.از نظر امنیتی برای غرب ساقط شدن خطر حکومتی ترکان بود که همیشه این
نطفه در آزربایجان جنوبی شکل میگرفت
در درجه دوم ذخایر نفتی الحواز و ذخایر سربسته نفتی گازی خزر آزربایجان- معادن فلزت و و کشاورزی و از هم مهمتر گمرک آزربایجان به اروپا - گاز ترکمنستان جنوبی (تورکمن صحرا ) در یک میدان سیاسی بنام ایران و مرکزی شده بدست میآورد و با توجه به اینخود مرکز یک دست نشانده وابسته بهخود است در یک کلام با یک تیر ۳ نشان است
در درجه سوم با داشتن این جغرافیا سیاسی بدین شکل , میتواند هم آبهای گرم را براحتی کنترل کند و ۲هم گذرگاه انرژی مهم دنیا را زیر نظر خود بگیرد در کنار این میتواند تماماً بر منطقه از طریق دولت دست نشانده اش فارسها چه با پهلوی چه با خمینی همیشه حاکم بوده (استعمار نوین)تمام بازیهای سیاسی و ژئوپلیتیکی وخرطومهای مکش انرژی را بچیند از همه مهمتر در بازیهای سیاسی امنیتی با روسها(رقیب دومبعد از تورکها )رابا ایجاد و حفظ جغرافیای قلابی ایران میتواند عقب برند و دست روسها را از رسیدن به آبهای گرم برای همیشه حذف کند
.
در درجه دوم ذخایر نفتی الحواز و ذخایر سربسته نفتی گازی خزر آزربایجان- معادن فلزت و و کشاورزی و از هم مهمتر گمرک آزربایجان به اروپا - گاز ترکمنستان جنوبی (تورکمن صحرا ) در یک میدان سیاسی بنام ایران و مرکزی شده بدست میآورد و با توجه به اینخود مرکز یک دست نشانده وابسته بهخود است در یک کلام با یک تیر ۳ نشان است
در درجه سوم با داشتن این جغرافیا سیاسی بدین شکل , میتواند هم آبهای گرم را براحتی کنترل کند و ۲هم گذرگاه انرژی مهم دنیا را زیر نظر خود بگیرد در کنار این میتواند تماماً بر منطقه از طریق دولت دست نشانده اش فارسها چه با پهلوی چه با خمینی همیشه حاکم بوده (استعمار نوین)تمام بازیهای سیاسی و ژئوپلیتیکی وخرطومهای مکش انرژی را بچیند از همه مهمتر در بازیهای سیاسی امنیتی با روسها(رقیب دومبعد از تورکها )رابا ایجاد و حفظ جغرافیای قلابی ایران میتواند عقب برند و دست روسها را از رسیدن به آبهای گرم برای همیشه حذف کند
.
همه نقشهها توسط انگلیسیها و ایدئولوژیستهای پان فارسیسم کشیده میشد و
رضا پالانی آنها را اجرا میکرد در شناسنامه رضا میرپنج ملقب به رضا قلدر(
به دلیل شرارت) یا رضا سفّاک - رضا پالانی بود به دلیل بیسوادی برای هیچ
کاری استعداد نداشت , دایی رضا خان فردی خادم به دولت امپراتوری قاجار
بود به کمک دایی مادرش وارد کارآگاه لباسدوزی افسران قشون قاجار شد ولی
بدلیل شرارت بیرون اندخته شد دوباره توسط همان دایی خویش در اصطبل
هلندیها کار پیدا کرد رضا خان در سفارت هلندیها بعدها در سفارت
انگلیسی اصطبل دار سفارت خانهها وقشوو کش ( تمیز کننده ) اسبها, بعدها
جیلو کش اسبهای دیپلماتها (دهان کش ورهبر اسب حامل سوار مقام معروف
سیاسی در مراسم سیاسی و تشریفاتی ) را بر عهده داشت ناگهان بدون مراتب
قانونی به کمک انگلیسها و فشار نفوذیهای انگلیسیها مانند یک سرباز
قزاق (دستهای از قشون قاجار که مهارتهای حرفهای رزمی تعلیم میدید)وارد
شد و در دربار شاه به درجات ارتشی رسید و به نزدیکترین شخص به احمد شاه
تبدیل شد که بعد از چندین سال فهمیده شد که نقشه ایجاد ایران و انتخاب رضا
خان به عنوان فرد مورد نظر آنها و نزدیک کردن وی به شاه ازسالها قبل
برنامه ریزی شده بود که چگونه برنامه کودتا ۱۲۹۹ باید اجرا شود و حاکمیت
دست نشانده و صادق چه کسی خواهد بود و چگونه باید انجام گیرد و ترکها
چگونه باید ازصحنه سیاست پایین آورده شود و خطرهای احتمالی از ایجاد
مجدد امپراتوری تورک عرب و روس چگونه گرفته شود خواهد آمد درصورت لزوم
چگونه حذف خواهد شد ...و
بدین منظور قومی کم جمعیت و مهاجر فارس را که برای غرب قابل کنترل و همیشه صادق و خدمتگزار بود را به این امپراتوری حاکم کردند.
با ترتیب دادن کودتایی در سوم اسفند سال ۱۲۹۹ نوکر و دست نشانده خود، رضا پالانی، مهتر سابق سفارت انگلیس در تهران، را بر اریکه قدرت نشاندند و حاکمیت را به اقلیت فارس منتقل کردند
بریتانیا با هماهنگی ژنرال آیرونساید (فرمانده قوای انگلیسی در ایران)، اردشیر جی، رضاخان (فرمانده آتریاد همدان) و سیدضیاءالدین طباطبایی، کودتایی در روز سوم اسفند سال ۱۲۹۹ش به پا میکند و تهران به دست آتریاد همدان فتح میشود. اموال دولتیان به نفع نظامیان مصادر می گردد.طبق یادداشتهای آن زمان، فقط ۸% جمعیت ممالک محروسه را اقلیت فارس که تا آن زمان تاجیک نامیده میشدند، تشکیل میدادند. با شروع حکومت دست نشانده رضا پالانی ممالک محروسه دربست در اختیار انگلیس قرار گرفت.
بدین منظور قومی کم جمعیت و مهاجر فارس را که برای غرب قابل کنترل و همیشه صادق و خدمتگزار بود را به این امپراتوری حاکم کردند.
با ترتیب دادن کودتایی در سوم اسفند سال ۱۲۹۹ نوکر و دست نشانده خود، رضا پالانی، مهتر سابق سفارت انگلیس در تهران، را بر اریکه قدرت نشاندند و حاکمیت را به اقلیت فارس منتقل کردند
بریتانیا با هماهنگی ژنرال آیرونساید (فرمانده قوای انگلیسی در ایران)، اردشیر جی، رضاخان (فرمانده آتریاد همدان) و سیدضیاءالدین طباطبایی، کودتایی در روز سوم اسفند سال ۱۲۹۹ش به پا میکند و تهران به دست آتریاد همدان فتح میشود. اموال دولتیان به نفع نظامیان مصادر می گردد.طبق یادداشتهای آن زمان، فقط ۸% جمعیت ممالک محروسه را اقلیت فارس که تا آن زمان تاجیک نامیده میشدند، تشکیل میدادند. با شروع حکومت دست نشانده رضا پالانی ممالک محروسه دربست در اختیار انگلیس قرار گرفت.
آزربایجان جنوبی از ۱۵ دسامبر ۱۹۲۵ با کار آمدن رژیم شاه فارسی وتشکیل
ایران قلابی تا به امروززیر اشغال ایران میباشد.پس از سال ۱۹۲۵ و لغو
کشور ممالک محروسه قاجار و تشکیل دولت باسمهای و قلابی ایران توسط رضاخان
پهلوی آزربایجان جنوبی به زور سرنیزه به کشور شاهنشاهی ایران الحاق گردید
بعد از انحلال سلسله قاجار، ممالک محروسه قاجار به ممالک محروسه پهلوی
تغییر نام داده شد و بعد از چندین سال جنگ بر علیه حکومت های خودگردان
ممالک محروسه، و از بین بردن آنها، در سال ۱۹۳۶ اسم "ایران" را که از
لابلای افسانه های شاهنامه پیدا کرده بودند بر روی ممالک محروسه گذاشتند.
نام ایران فقط در تاریخ شاهنامه و بعد از آن در مجلس رضا خان شنیده شد و تا آمدن رضا پالانی در تاریخ کشوری یا ملتی بنام ایران یا ایرانی وجود خارجی یا علمی نداشته است .ماه اول اسم پرشیا را بر آن نهادد ولی انقدر عصیان و سرصدا بلند شد که آنرا با ایران عوض کردند و طوری تبلیغ میکردد که ایران و پرشیا دو مفهوم جدا را میرساند در حالی که هردو هاکمیت را از آن فارسها میکرد فارسها در افسانه شاهنامه ایران را وطن خود میدانند ولی همیشه در همین شاهنامه با ترکان و توران( آزربایجان ) درجنگند یعنی اینکه حتی در توهمات رمانی فردوسی هم, ایران آزربایجان را شامل نمیشود کشوری که امروزه ایران نامیده می شود از اعصار قدیم محل سکونت چندین ملیت ومخصوصاً تمدن تورکها وعربها بوده است. قبل از آمدن آریائی زبانان به این فلات، سومر ها، ایلام ها، قوتی ها، اورارتوها وغیره در اینجا ساکن بوده و صاحبین اصلی آن می باشند. بااینکه بخشی از ترکهای جغرافیای فلات در هزارسال اخیر به این مناطق مهاجرت کرده اند (خلج -سلجوق -تیموریان)ولی بخش اصلی و عمده ترکهای آذربایجان وارثین طبیعی ترکهای سومر می باشند که هزاران سال در این مناطق زندگی کرده امپراتوریها تشکیل دادند.بعد از اسلام آنها از زمان شکست ساسانی بدست عرب تماما متلاشی شده و به منطق تاجیکستان و افغانستان امروزی رفته بودند ولی بعد از امپراتوری
صفوی آنها دسته دسته به طرف غربی فلات وارد شدند , تا اسلام ساسانی تنها حاکمیت تشکیل داده شده فارس در مناطق افغانستان وایران جنوب شرقی امروز که آزربایجان -الاحواز کردستان - گیلکستان را شامل نمیشود میباشد در مورد ساسانیها هم در تاریخ و ایرانیها یا همان فارسها کتبی جعل و غلو بسیار زیاد است
با اینکه در حقیقت ایرانیها یا همان فارسها از طایفههای تاجیک افغانی
هستند که در زمان کریم خان و ۷ سال حکومت افغانیها وارد منطقه کویری
لوت شدند کویری که حتی اسمش تورکی است (لخت )
امپراتوری قاجار وقتی با همان شکل امپراتوری بدست رضا پالانی افتادبه زندان ملل تبدیل شد تنها کشوری و ملیتی که بعد از سالها از زندان ایران توانست رهایی یابد ملت عرب در جغرافیای بحرین بود.
نام ایران فقط در تاریخ شاهنامه و بعد از آن در مجلس رضا خان شنیده شد و تا آمدن رضا پالانی در تاریخ کشوری یا ملتی بنام ایران یا ایرانی وجود خارجی یا علمی نداشته است .ماه اول اسم پرشیا را بر آن نهادد ولی انقدر عصیان و سرصدا بلند شد که آنرا با ایران عوض کردند و طوری تبلیغ میکردد که ایران و پرشیا دو مفهوم جدا را میرساند در حالی که هردو هاکمیت را از آن فارسها میکرد فارسها در افسانه شاهنامه ایران را وطن خود میدانند ولی همیشه در همین شاهنامه با ترکان و توران( آزربایجان ) درجنگند یعنی اینکه حتی در توهمات رمانی فردوسی هم, ایران آزربایجان را شامل نمیشود کشوری که امروزه ایران نامیده می شود از اعصار قدیم محل سکونت چندین ملیت ومخصوصاً تمدن تورکها وعربها بوده است. قبل از آمدن آریائی زبانان به این فلات، سومر ها، ایلام ها، قوتی ها، اورارتوها وغیره در اینجا ساکن بوده و صاحبین اصلی آن می باشند. بااینکه بخشی از ترکهای جغرافیای فلات در هزارسال اخیر به این مناطق مهاجرت کرده اند (خلج -سلجوق -تیموریان)ولی بخش اصلی و عمده ترکهای آذربایجان وارثین طبیعی ترکهای سومر می باشند که هزاران سال در این مناطق زندگی کرده امپراتوریها تشکیل دادند.بعد از اسلام آنها از زمان شکست ساسانی بدست عرب تماما متلاشی شده و به منطق تاجیکستان و افغانستان امروزی رفته بودند ولی بعد از امپراتوری
صفوی آنها دسته دسته به طرف غربی فلات وارد شدند , تا اسلام ساسانی تنها حاکمیت تشکیل داده شده فارس در مناطق افغانستان وایران جنوب شرقی امروز که آزربایجان -الاحواز کردستان - گیلکستان را شامل نمیشود میباشد در مورد ساسانیها هم در تاریخ و ایرانیها یا همان فارسها کتبی جعل و غلو بسیار زیاد است
امپراتوری قاجار وقتی با همان شکل امپراتوری بدست رضا پالانی افتادبه زندان ملل تبدیل شد تنها کشوری و ملیتی که بعد از سالها از زندان ایران توانست رهایی یابد ملت عرب در جغرافیای بحرین بود.
بدون توجه به امپراتوری بودن جغرافیا , شروع به یکسان سازی و ساختن ۱
دولت ۱ ملت ۱ زبان کردند با ایجاد کشورایران و آمدن رضا میرپنج زبان ترکی
در مدارس، ادارات، ارتش، دادگاه و تمامی جلسات رسمی و دولتی ممنوع، اسامی
شهرها و اماکن تاریخی تغییر، اسامی ترکی، کتابهای ترکی وغیره قدغن شده،
سیاست شدید آسیمیله تطبیق شده و می شود.فارس ها با پرداخت هزینههای هنگفت
برای تاریخ سازی و هویت سازی برای خودشان و یکسان سازی ملل متفاوت در منطقه
با این تاریخ جعلی ,دست به ایجاد هویتهای من دراوردی (آذری-عرب
زبان)کردند , شوونیستهای فارس با تخریب با کتمان آثار تاریخی قدیم و جعل
هویت آذ- اَر (قهرمان آذ) و آذاَر- ی (ی نسبت که بعدها توسط نویسندگان عرب
به آذ – اَر اضافه شده است) که همیشه ازطرف تاریخ نگاران به عنوان زبان
ترکی به کار برده شده است را به زبان پهلوی پیوند زده و ادعا می کنند که
زبان قدیم آذربایجانیها پهلوی بوده و ترکی بعدها به آزربایجان تحمیل شده
است.
شوونیستهای فارس در ادامه این ادعای خود گاه می گویند که چنگیزخان زبان
آذربایجان را تغییر داده و گاه تبلیغ می کنند که شاه اسماعیل صفوی به
آذربایجان ترکی آورده است و یا باز هم می نویسند که امپراتوری عثمانی طی دو
هفته اشغال تبریز زبان آذربایجان را تغییر داده ترکی کرده است.این تناقض
گوئی و لکنت تاریخی شوونیستهای فارس هرچند که پوچی ادعاهایشان را اثبات می
کند ولی خللی در فارسیزه کردن یا سیاست فارسی سازی ایجاد نکرده است.
ایدئولوژی موهوم و بی اساس آریاگرایی را نیز از همین دوران وارد ایران
کردند، و با اجیر کردن دهها مزدور، برای قوم موهوم آریایی تاریخی ۲۵۰۰ ساله
با شکوه! نویسانده و در جهت ضدیت با دین مبین اسلام، عقاید زرتشتی گری را
برجسته نمودند تا به حاکمیت نامشروع و دست نشانده آنها مشروعیت تاریخی درست
کنند. تا زمان محمد نیم پهلوی فقط مشغول تخریب اثر تاریخی و هویتی ملل
دیگر بودند تا اینکه نیم پهلوی به کمک دانشگاه شیکاگو تخت جمشید را در ۹
ماه بنا کرد و ادعای تاریخ جعلی ۲۵۰۰ ساله رسمیت داده شد و تاریخ ۷۰۰۰ سال
تورکها عربها بلوچها از کتابها و مناطق زیستی آنها حذف میگردید
برای هویت زدایی از تورکان ، زبان فارسی را که زبان مردم اقلیت بود رسمی
کردند، آموزش به زبان تورکی را ممنوع، آثار باستانی تورکان را نابود، چاپ و
داشتن کتب تورکی را ممنوع؛ تاریخ تورکان و ایران را کلا جعل, کشتار
فیزیکی , ایجاد نفرت از ملیت , ایجاد ترمینهای جدید هویتی و پیوند زدن
ملیتها به فارسها(قوم- آذری - عرب زبان - تورک زبان- لباس محلی - زبان
محلی ) , سیاه کردن شخصیتها و حکمرانان تورک همچون افترا زدن به
قاجارها ,ممنوع کردن تمام حقوق موزیک مادری- لباس ملی ...و صدها کار غیر
انسانی دیگر در این راستا انجام دادند.بااینکه تبلیغات ضدترک و ضدعرب از
شعوبیه آغاز و ید طولائی دارد ولی با پهلویها شکل مدرن و سیستماتیک بخود
گرفته، تبلیغات شدت گرفت. از همین دوران ملل غیرفارس آشکارا تحقیر می شوند.
ترکها به خاطر اینکه اکثریت را تشکیل می دهند مورد هجوم بیشتری قرارگرفته
اند.
سیاست آسیمیلاسیون تحت نام "ایران مدرن" "ملیت ایرانی "ملت ایران"
وشعار تقدیس داده شده همچون آیات قران با عنوان "تمامیت ارضی ایران" ملل
غیرفارس را به ضرب شکنجه، توپ و تانک و با نسل کشی به اسارت درآورده
است.
ملت تورک آزربایجان بعد تجزیه آزربایجان به دو نیمه شمالی- جنوبی و مخصوصا بعد زندانی شدن در زندانی بنام کشور ایران یک لحظه مبارزات رهای از اشغال و برپایی تمامیت ارضی آزربایجان را متوقف نکرد طی ۱۰۰ سال ۴ انقلاب فقط در آزربایجان جنوبی (حرکت انقلاب مشروطه برای دموکراسی در قاجار و ایجاد فدرالیسم تحت نام انجمنهای ایالتی ولایتی - دولت آزادیستان خیابانی - دولت جمهوری آزربایجان در ۱۳۲۴ - حرکت خلق مسلمان در ۱۳۵۸ ) نمونه این مبارزات به حق ملت تورک در آزربایجان است.
در دوره انقلاب مشروطیت انجمن تبریز طی ارسال تلگرام به تهران تآکید کرد که
اگر اصول مشروطه پذیرفته نشودآذربایجان جدا خواهد شد.در زمان دولت
آزادیستان که توسط شیخ محمدخیابانی در آذربایجانتاسیس شد، یاشاسین
استقلالیمیز (زنده باد استقلالمان) شعار عموم ملت بود.
شهید سیدجعفر پیشه وری بانی حکومت ملی آذربایجان درسال ۲۵-۱۳۲۴ (۴۶-۱۹۴۵)
می گوید: «ما ابتدا خواهان تشکیل شوراهای ایالتی بودیم ولی وقتی تهران رد
کرد، یک قدم جلو گذاشته مجلس ملی آذربایجان را تشکیل دادیم». همچنین شهید
پیشوری درمقالة «برسردوراهی» آشکارا اعلام می کند که «اگر ارتجاع تهران
خواستههای ما را نپذیرد ما بدون تهران به راه خودمان ادامه خواهیم داد».
اینها ایده استقلال آذربایجان را در برهههای مختلف تاریخی آشکارا بیان می
کند. با تمامی این اوصاف رهبران حرکت ملی مان با تهران وارد مذاکرات شده و
در بعضی موارد حتی قرارداد و توافقهائی نیز امضاء شده است اما از یک طرف به
خاطر عدم کسب استقلال کامل و ازطرف دیگر اعتماد رهبرانمان به وعدههای
تهران موجب شده است که تمام این حرکات سرکوب و هزاران آذربایجانی قتل عام
شوند.
جنبش خلق مسلمان به رهبری آیت الله شریعتمداری هم صرفاً به خاطر تأکید به
حقوق ملی آزربایجان آنهم به صورت ایجاد شوراهای ایالتی توسط حزب الله غرق
خون شد.
سیاست آسیمیلاسیون رژیم شاهنشاهی موجب شد که مردم آذربایجان پس از
انقلابهای مشروطه و خیابانی به قیامهای ملی در سال ۱۹۴۵ و ۱۹۷۹ بپردازند.
در هر دو مورد آذربایجان موفق به تشکیل حکومت ملی گردید ولی حکومتهای فوق
با کمک نیروهای خارجی توسط رژیم سرنگون گردید. رژیم شاه پس از مغلوبیت
حکومت ملی آذربایجان در سال ۱۹۴۶ به نسل کشی آذربایجانیها پرداخت.
در عرض چند روز بیش از ۵۰ هزار نفر اعدام گردید و بیش از ۲۰۰ هزار نفر از
آزادیخواهان به مناطق کویری مرکز ایران تبعید گردیدند و یا زندانی شدند. ۳۰
هزار نفر از آزادیخواهان مجبور به مهاجرت شدند. در سال ۱۹۷۹ نیز آذربایجان
به قیام علیه رژیم دست زد و تحت رهبری حزب خلق مسلمان آذربایجان موفق به
تشکیل حکومت تقریبا خود مختار گردید ولی این بار نیز نظامیان جمهوری اسلامی
توانستند به زور اسلحه حق تعین سرنوشت آذربایجان را پایمال نمایند.
بعد از سقوط ممالک مهروسه قاجاریه و آمدن
حاکمیتهای اشغالگر پارسی( رضاخان پهلوی - محمد رضا شاه نیم پهلوی خمینی و
خامنهای) تجزیه ایالت واحد آزربایجان جنوبی تحت نام استانها و
برداشتن نام آزربایجان از مناطق تاریخی آزربایجان
پس از الحاق آزربایجان جنوبی، رژیم به تقسیم اراضی آزربایجان جنوبی وپیش
کشی آن به ایالات دیگر پرداخت. مملکت آزربایجان جنوبی را به استانهای مختلف
تقسیم و اسم آذربایجان
را از روی آنها برداشتند تا کلا اسم آذربایجان از ذهن تورکان زدوده شود.
را از روی آنها برداشتند تا کلا اسم آذربایجان از ذهن تورکان زدوده شود.
رضا پالانی از جغرافیای امپراتوری قاجار با ملیتها مختلف یک حکومت فارس
و یک ملت یکدست فارس میخواست درست کند رضا پالانی پس از بوجود آوردن
یک حکومت مرکزی مستبد، بدستور اربابانش انگلیسیها تقسیم اداری کشوراز سیستم فدرال انجمنهی یالتی ولایتی (فدرالیست مانده از مشروطه ) را
عوض کرد. در تاریخ ۱۶/۸/۱۳۱۶ به موجب قانون مجلس رضا شاه، تقسیمات کشور و
همچنین اسامی تاریخی ایالات حذف و کشور ایران به شش استان شمال غرب، غرب،
شمال، جنوب، مکران و شمال شرق تقسیم می شود. نامهای تورکی شهرها و روستاها
حتی اسامی کوهها و رودخانهها به فارسی تغییر یافت و سخن گفتن به زبان
تورکی در مدارس و شهرها ممنوع گردید. بعد در آذرماه همان سال با تجدید نظر
در تقسیمات سابق، کشور باسمهای موسوم به ایران به ده استان تقسیم شده و
بصورت مضحکی بر اساس شماره هایی از یک تا ده نام گذاری می شود. تبریز مرکز
استان سوم و اورمیه مرکز استان چهارم شده حدود آذربایجان و نام آذربایجان
بطور کامل از نقشه کشور حذف می شود. در این تقسیم بندی اردبیل جز استان سوم
است. اما این تقسیم بندیها و نامگذاریهای مغرضانه بغیر از دوران پر
افتخار جمهوری خود مختار و فرقه دموکرات آذربایجان تا سال ۱۳۳۹ ادامه می
یابد. در این سال استانهای سوم و چهارم با نامهای آذربایجان شرقی و غربی
ایجاد می گردد. در کل کشور موسوم به ایران به ۱۳ استان و ۸ فرمانداری
کل(بعدا ۱۱ فرمانداری کل) تقسیم می شود.
کوتاه مدتی در تقسیمات جدید اگرچه برخی از شهرهایآزربایجان جنوبی( اراک،
ساوه، سونقور، بیجار، قوروه، انزلی و...) به استانهای مجاور داده می شود و
همدان را از پیکره آزربایجان جنوبی جدا و به فرمانداری کل تبدیل میکنند
اما خوشبختانه استانهای آذربایجان شرقی و غربی از تیغ پان آریاییسم پهلوی
تا حدی در امان می مانند. در این تقسیم بندی استانهای اردبیل و زنجان جز
استان آذربایجان شرقی هستند.
در این میان آستارا که قبلا بخشی از شهرستان اردبیل بود خود در سال ۱۳۳۷ به
یک شهرستان تبدیل شد. این شهر کاملا آذربایجانی در کمال ناباوری، در سال
۱۳۵۰ از آذربایجان شرقی جدا و به گیلان واگذار گردید. با جدا شدن آستارا از
اردبیل ارتباط آذربایجان با دریای خزر بطورکامل قطع شد و تمام سواحل غربی
دریای خزر به گیلان واگذار گردید. به این ترتیب آزربایجان جنوبی تنها بندر
خزریانی خود را از دست داد واز همه عواید گمرکی، توریستی، شیلات ... که
متعلق به این بندر بود محروم شد. بتدریج زنجان نیز فرمانداری کل شده
همراه دیگر فرمانداریهای کل یازده گانه تا سال ۱۳۵۷ به استان تبدیل می شود.
در این مدت اردبیل نیز در حال طی کردن پروسه تبدیل شهرستان به فرمانداری
کل بود که به دلیل بروز انقلاب این روند متوقف شد. متاسفانه تقسیم بندی
خاک آزربایجان جنوبی بعد انقلاب اسلامی نیز ادامه یافت.
اول قزوین از زنجان و بعد در سال ۱۳۷۲ اردبیل از آذربایجان شرقی جدا شده و
به استانهای مستقل تبدیل و نام ابدی آذربایجان از روی آنها حذف گردید. بد
نیست اشاره ای هم به تقسیم استان خراسان بکنیم که به ۳ استان تقسیم کردند
ولی اسم تاریخی خراسان را بر روی هر سه استان باقی گذاشتند. در مجموع
شهرهای زنجان، همدان، قزوین، سونقور، بیجار، قروه، ساوه، قم، کرج، نظر
آباد، اشتهارد، بوئین زهرا، آبیک، شهریار و... مناطقی هستند که به مرور از
پیکره آذربایجان جدا شده اند
از دیگر اقدامات شونیسم که با سرکار آمدن دیکتاتوری رضا خان آغاز شد تغییر
نام مکانها به اسامی فارسی بود! سیستم شونیسم اشغالگر علاوه بر تکه تکه
کردن آزربایجان جنوبی در استانهایی با اسامی مختلف چون آذربایجانشرقی و
غربی و همدان و زنجان و مرکزی و اخیرا اردبیل و اعطای بعضی قسمتهای منطقه
آزربایجان جنوبی به استانهای همجوار (تهران، گیلان ، کردستان و کرمانشاهان)
، به تعویض نام بعضی شهرهای آزربایجان دههات و اماکن تاریخی ,خیابان,
رودها دریاها ,سنگ ها ..... نیز اقدام کردند که از آن جمله اند
این جنایت در مناطق ملیت های غیر فارس تحت اشغالی فارسها, یا همان
ایرانیها هم انجام داده شده مثل ن چندین انقلاب ملی و دولت ملی آنها
سرنگون شد و جعل تاریخ و پاک کردن هویت انجام گرفته است مثلا در منطقه
اشغالی الاحواز اسم منطقه از الاحواز به خوزستان - محمره به خرمشهر -
خلیج عربی به خلیج فارس تغییر یافته یا در ترکمنستان جنوبی در بلوچستان
-گیلگستان- لارستان- ... اشغالی اسم شهرها"دوبله فارسی " شدند
ماکی ← ماکو
چالدران ← قره عینی
سلماس = دیلمقان
اورمی ← اورمیه
اشنویه = اوچ نووا(اوشنو)
پیرانشهر ← خانا
مهاباد ← سویوق بولاق
بوکان ← بی کندی
شاهین دژ ← صائین قالا
سردشت ← ساری داش
هشترود ← سرسکند
ارسباران ← قاراداغ
مشکین شهر ← خیاو
آذرشهر ←توفارقان
ملکان ملک ← ملک کندی
نقده = سولدوز
باش سوما ← صومعه علیا
آشاغی سوما ← صومعه سفلی
سئیوان ← سگبان
کئچی قیران ← بزکش
بین گول ← هزاربرکه
موتاللیق ← متعلق
جووه ت ← جوبند
کوشک سارای ← کشک سرای
پشتو ← پشتاب
پینه شالوار ← شاد باد
گون دوغان ← کندوان
میو ← میاب خوجا-
موجا ← خواجه مرجان
اورمیه ← رضائیه
موتاللیق ← متعلق
جووه ت ← جوبند
کوشک سارای ← کشک سرای
پشتو ← پشتاب
پینه شالوار ← شاد باد
گون دوغان ← کندوان
میو ← میاب خوجا-
موجا ← خواجه مرجان
اورمیه ← رضائیه
سالماس ← شاهپور
سولدوز ← نقده
قول قاسیم ← گل قاسم
توفارقان ← آذرشهر-دهخوارگان
قره چور ← سیاه چور
شارابخانا ← شرفخانه
کوجووار ← کجاآبا
داش آتان ← دانش آباد
بارش ← بارنج
خاروانا ← خروانق
سیدآوا ← سعیدآباد
اووشار ← افشار
سلمان کندی ← سلمان کند
ینگی جه ← نیکجه
سوماقلو ← سماق ده
تاتائوچای ← سیمین رود
قوشاچای-ایکی سو ← میاندوآب
قره گؤلی ← کج ساران
واسمیش ← باسمنج
قره سو ← سیاه چشمه
آرازبار ← ارسباران
یام ← پیام
ملیک کندی ← ملکان
آجی چای ← تلخه رود
هلاکو ← هرزند، باش ب
ولاق ← سرچشمه، سووش
بولاق ← مهاباد
قاراچای ← سیه رود
قوروچای ← شاه آباد
دوه چی ← شتربان
انه مه ← انانق
قره سو ← سیاهاب
قره گؤل ← سیاه گل
قیزیل اوزن ← سفیدرود
قبله بولاق ← قبله چشمه
زنگان ← زنجان
سایین قالا ← شاهین دژ
خیوه(خیاو) ←مشگین شهر
میشوو ← میشاب
ساوالان ← سبلان
قافلانتی ← قافلانکوه
خوجا ← خواجه
ساری قه یه ← سارقیه
آخماقه یه ← احمقیه
گوموش تپه ← گومشیان
گوموش قیه ← دمشقیه
سیر داغی (کوه اسرار) ← کوه سیر
ائشک داغی ← جزیره اَشک
قاراداغ ← ارسباران
اوجان ←بستان آباد
اوجان ←بستان آباد
آجی چای ← تلخه رود
آراز به ارس
ساوالان ←سبلان
ساری قایا ←سارقیه
میدان چای ←مهران رود
قیزیل اوزن ←سفید رود
قارا گؤل ←سیاه استخر
سو باتان ← تازه ده
قالاجیک ←عزیز آباد
باخچاجیق ←سردارآباد
قاراخاچ به علی آباد
تورکان اووا ← فرزانه آباد
قاراوول داغی ← شیرکوه
، آخما قایا ←احمقیه
جِیرانلی ←جاریحانی
قره سو ←سیه چشمه
قره تپه ←سیاه کوه
کؤشک سارای ← کشکسرای
گون دوغان ←کندوان
گلن بَی ←گل انبر
قازان خان ←غازیان
طارم ← آب بر
زنگان ←زنجان
قافلانتی ← قافلانکوه
حاجی بَی کندی ←حاجی بکنده
تیکان تپه ← تکاب
عربلر ← پلدشت
قویون داغی ← کبودان
جیغاتای چای ←زرینه رود
تاتائو چای ←سیمینه رود
قوشاچای ←میاندوآب
گادار چای ←قادر رود
یئددی گؤز ←هفت چشمه
داش دورگه ← درگه سنگ
شونیسم ها به نامهای ترکی در مرزهای سیاسی ایران اکتفا نکرده و نام منطقه ای در
جمهوری آزربایجان شمالی یعنی آران را هم به همه جمهوری آزربایجان شمالی نسبت
دادند
جمهوری آزربایجان شمالی یعنی آران را هم به همه جمهوری آزربایجان شمالی نسبت
دادند
گنجینه نامهاى ترکى جغرافیائى: شهرستان قروه مانند شهرستان دیگر آذربایجانى بیجار و عموما همه کردستان گنیجنه نامهاى باستانى و اصیل جغرافیائى ترک استּ برخى از این نامها مربوط به طوائف و گروههاى باستانى ترکى ساکن در این مناطق اندּ
شهر بیجار آزربایجان دارای آثار تاریخی متعددی همچون قلعه بزرگ قم
چقا(کتیبه قام چاقای یا قمچقای)، پل تاریخی صلوات آباد، بنای سنگی اوچ
گۆنبد، مسجد تاریخی خسرآباد، تیمچه حاج شهباز خان، تیمچه امیر تومان
متعلق به امپراطوری ترک صفوی، تپه نجف آباد، برج اشقون بابا، برج یئنگی
ارخ، پل بیانلو، پل قجور، بازار تاریخی بیجار، تپه تاریخی دارغیاث، تپه
امیر تومان، کوه نقارا، حمام تاریخی سوکند یا حسن آباد و صدها یادگار
امپراطوران و سلاسله ترک می باشد که پس از بخشیدن این منطقه ترک نشین در
راستای تقسیمات کشور جدید به استان کردستان به سبب مسائل سیاسی و تغییر
بافت دموگرافی منطقه در جهت کردستانیزه کردن این منطقه زرخیر و تاریخی ترک
نشین تمامی آثار فوق با بیمهری مسئولین دولت ایران مواجه شده و سدسازی در
بیجار آزربایجان که سبب به زیر آب رفتن ۱۸ اثر تاریخی این منطقه ترک نشین
خواهد شد خود گویای وضعیت و نوع نگاه دولت و ملت حاکم بر این شهر ترک نشین
می باشد. در اکثر منابع تاریخی منطقه ترک نشین و آزربایجانی استانهای
کردستان و کرمانشاه کنونی مجموعا آزربایجان افشار نامیده میشود، استانهای
یاد شده فعلی در برگیرنده بخش عظیمی از مطنقه ترک نشین شمال غرب ایران را
تشکیل می دهند. امروزه اقلا یک چهارم تا یک سوم اراضی استان کردستان را
نواحی ترک نشین و آزربایجانی تشکیل می دهند که شهرهای قروه، بیجار،
گروس،سونقور و.. آزربایجان جزء مهمترین و اصلیترین این مناطق ترک نشین می
باشند.
۱- بایجار (بیجار، بیجر): کلمهای ترکی برگرفته از نام یکی از فرماندهان
دوره امپراتوری ترکی سلجوقی در این منطقه از آزربایجان و به معنی شخص
قدرتمند و ثروتمند می باشد.
۲- قوروا (قروه، قروا، قوربا): کلمهای ترکی به معنی نهال نو، برگ تازه
جوانه زده، همریشه با کلمه کؤرپه معاصر؛ نیز ظرفی چرمی برای حمل آب. قوروا
به زبان مغولی به معنی عدد سه است.
۳- ساققیز (سقز، ساغیز): کلمهای ترکی به معنی صمغ به مناسبت وجود درختان ون (حبه الخضر) در اطراف این شهر.
۴- سونقور (سنقر، سونقار، ....): کلمهای ترکی برگرفته از نام یکی از فرماندهان دوره امپراتوری ترکی سلجوقی در
منطقه و به معنی نوعی باز و عقاب درشت و نیرومند
سیاست رژیم پهلوی پس از انقلاب به ظاهر اسلامی نیز ادامه یافت و آذربایجان
باز هم تقسیم گردید. استان اردبیل تشکیل گردید و لی تابعیت شهر آستارا از
اردبیل سلب شد. تحصیل به زبان مادری همچنان به عنوان گناهی نابخشودنی باقی
ماند.
نقشه غرب تبدیل سیستم امپراتوری فدرال قاجار به سیستم زندان ملل ایران
با ماشهای بنام فارس و اجرا کننده پروژه بنام رضا میر پنج -و تداوم
پروژه سیستم زندان ملتها در ایران با تداوم بنام خمینی (بعد از خطر تورک
ها خطر کمونیست هم با آمدن خمینی بدست غرب برطرف شد ) نتوانست سیستم
اسیمیلاسیون را تا حد ممکن کامل کند در بیشتر مواقع پیروز نشان داده شد,
ولی بیداری ملی سالهای اخیر نسل جدید که یک نسل ملی گرایی تورک "نه
آریایی یا ایرانی یا پشیا " با اعلان وطن آزربایجان "نه ایران "است
محاسبات پروژه سیستم کشور ساختگی و یکدست" ایران واحد" را بهم ریخته و
هرروز احتمال فروپاشی این کشور باسمهای محتملتر , سریعتر ,راحتر شده و
در مقابل آمار بیداری ملی و انگیزه استقلال طلبی ملل دربند بیشتر میشود
برای همین هم نقش دیگر برای مقابله با ایجاد حاکمیت قوی از طرف تورکان
نقشه کپی برداری از نقشههای روس ها یعنی برهم زدن ترکیب جمعیت آزربایجان
وارد اجرا میشود مهاجرت کردها به آزربایجان مخصوصاً مرز بین
آزربایجان و ترکیه و مناطق اصلی تاریخی تورکان از جمله اورمیه، نقده،
جز این نقشه میباشد این نقشه البته کپی برداری از نقشههای روس هست که
انهم برای مقابله با تورکان به عنوان یک بلوک مستقل و قدرتمند و صاحب
تجربه هزاران سال امپراتوری و تجربه روس ها از جنگ با تورکان و مانع دیدن
ترکان به عنوان خطر برای نقشههای استعماری و کشورگشایی روسها استفاده شده
و کوچ دادن ارمنه به مرز آزربایجان شمالی و ترکیه در زمان اشغال
آزربایجان شمالی بدست روسها و ایجاد یک کشور ارمنستان قلابی از دل خاک
آزربایجان یک پروژه و نقشه جواب داده است میبینیم که طی ۸۸ سال اخیر
اکراد به آزربایجان کوچانیده میشوند ولی با وسعت گرفتن آگاهی
آزربایجانیها از اشغال گر بودن ایران در وطنشان این پروژه دوم سرعت عمل
میگیرد, این سیاست چندین هدف دارد -اولا ترکیب جمعیّتی را بهم میزند
-دوم اقلیت مهاجر را با وعده ایجاد وطن آلت دست خود و وابسته خود میکند
-سوم با ایجاد جنگ اتینیکی بین مهاجران و صاحبان , آزربایجانیها را
با مسئله و مشکل دیگری مشغول میسازد -چهارم از وضعیت بوجود آماده میتواند
بین خود طرفهای مبارزه هم (طرف تورکها ) تفرقه فرقهای و فکری انداخته تا
نیروی اصلی تورک را شقه کند (۲ امپراطور برادر تورک عثمانی و صفوی با
فتنه انگلیس و انداختن اختلاف شیه و سنی انگلیس رودروی هم جنگیدند ) در
صورت موفقیت کوچاندان مهاجرین و کمک به جنگ آنها در مقابل صاحب خانه سعی
در ایجاد دولت جعلی در خاک تورکان کرده البته موقیعت جغرافیایی در نظر
گرفته میشود که از نظر ژئوپلیتیکی ملت مورد نظر را ساقط کند یعنی
منطقهای که راه گلوگاه غذایی (راه به اروپا و اسیا ) راه اقتصادی
تجاری, راههای یار گیری و اتحادی با ترکان ایلهای دیگر.. تماماً قطع
شود
آزاد اورمو - Azad urmu