علی محمد بیانی
«خمسه» سرزمینی است که مردمان آن تورک زبان و شیعه مذهباند و از نظر جغرافیایی بین تبریز و ری و از جانبی بین کردستان و گیلان واقع شده است. تورکی آذربایجانی که در این ولایت بدان تکلم میشود، قسمتی از طیف رنگارنگ زبانی لهجهای است که در کل میتوان گفت به تورکی همدانی – ساوهای و قشقایی نزدیکتر است، اما با تورکی خلخالی – اردبیلی و اورمیهای هم قرابت لهجهای دارد. با آنکه تورکی تبریزی باهمه اینها اندکی متفاوت است، ولی هیچ غرابت و دگرگونگی بین آنها دیده نمیشود. چرا که همه آنها جزء یک زبان معیار هستند که در ذهن همه گویندگانش به یک شکل وجود دارد. آنچه باعث میشود که از آنها تحت عنوان «تورکی خمسه»، یا «تورکی اردبیل»یا «تورکی تبریز»یا «قشقایی» و «اورمو» یاد کنیم، تفاوتهای لهجهاییعنی نحوه بیان شفاهی و تولید اصوات به وسیله لب و دندان است. آنچه دانشمندان و زبانشناسان از تعریف زبان و لهجه بیان داشتهاند به طور خلاصه به صورت ذیل قابل ارائه است:
«زبان همان توانایی ذهنی انسان است که تمام قواعد و گرامر زبانی را در خود جمع کرده است و گفتار نمودآوایی آن توانایی ذهنی است که به شکلهای مختلف و با لهجههای مختلف (البته در داخل یک زبان) نمایانده میشود»
بنابراین زبان تورکی هم یک توانایی ذهنی است که همه ما دارنده آن توانایی هستیم که در هنگام سخن گفتن به شکلهای مختلف تحت عنوان لهجه نمایان میشود. وقتی میگوییم «تورکی خمسه» یا «تورکی زنگانی» غرض ما آن نیست که ما یک تورکی مستقل داریم بدان نام، بلکه منظور لهجه خمسه یا زنگان است که یکی از واحدهای زبانی است که زبانشناسان آن را «تورکی» مینامند.
و اما تورکی در خمسه (زنگان) از طرفی عناصری از تبریز و اردبیل و اورمو با خود دارد و از جانب دیگر عناصری از تورکی همدانی- ساوهای – قشقایی و از دیگر سو عناصری از تورکی قدیم اوغوزییعنی «تورکمنی- خراسانی». اگر چه میتوان در برابر لهجههای دیگر، تورکی زنگان را مشخص و نشانهگذاری کرد، اما در همین «خمسه» هم ما با چندین لهجه مواجهیم که خود قسمتی از طیف رنگارنگ لهجهای است. مثلاً لهجه طارم (تاریم)، به لهجه خراسانی(ازبکی) و لهجه ابهر و خرمدره به همدان – ساوه- قشقایی بیشتر شبیه است و لهجه انگوران و مانشان و اوریاد به لهجه گروسی و بیجار و افشار و تکاب و اورمو شباهت دارد. همچنین روستاهای دهستان های «چایپارا»، «قالاچای» و غرب زنگان«زنگان چایی» از «نیکبی» به طرف تبریز به لهجه میانه و خلخال نزدیک است. بنابراین ما با طیف رنگارنگی از لهجات و لحنها و شفاهیات مواجهیم که در کل با استانهای اطراف هم متفاوت است و هم متشابه که ما به همه اینها «تورکی خمسه» با «تورکی زنگان» نام دادیم.اصطلاح خمسه به جغرافیای مورد نظر ما از چند نظر اطلاق شده است آن هم از دوره صفویه به این طرف:
- وجود پنج رود (قیزیل اؤزن، ابرچای، سجاسچای، زنگان چای، خرّهچای) در این منطقه(یا به روایتی زنگان چای، ابرچای، ایجرود، سجاس چای، و بزینه رود)
- وجود پنج ایل بزرگ تورک در این جغرافیا (بیات، افشار، مقدم، اوصانلو، خدابنده لو)
ایالت خمسه جزء سرزمینهای ماد آتروپاتن بوده است که در طول تاریخ از لحاظ مدیریت سیاسییا مستقل بوده یا جزء ایالت آذربایجان و یا بخشی از جبال و دیلم محسوب میشده است؛ اما با همه این از لحاظ فرهنگی- زبانی و مذهبی همواره، با کل آذربایجان هماهنگ بوده است. در این نوشته ما صرفاً لهجه تورکی در خود شهر زنگان را با لهجه تبریز و سپس با زبان معیار تورکی مقایسه میکنیم تا تفاوتها و شباهتهای آن را اندکی بیان کنیم.
شباهتها: از آنجا که تبریز و زنگان از قدیم مناطق شهری بودند و در یک مسیر تجاری واقع شدهاند، شباهتهای زیاد دارند.
شباهت یک
در تورکی زنگانی مصدرها اعم از اینکه دارای مصوتهای پسین (قالین/ ستبر) یا دارای مصوتهای پیشین (اینجه/ نازک) باشند، مثل تورکی تبریزی با «ماق» یا «ماخ» ساخته میشود.
مصدر با مصوتهای پسین مثال:
یازماخ- قالماخ- قاچماخ- اوچماخ- سیندیرماخ- یاندیرماخ- آلیشماخ- سیندیرماخ
مصدر با مصوتهای پیشین. مثال:
گلماخ- گولماخ- گئتماخ- دوشماخ- ائشیتماخ- گؤرماخ
لازم به ذکر است در هر دو لهجه تبریز و زنگان، تمامی مصدرهای تورکی به «ماخ» ختم میشوند، در حالی که در زبان معیار تورکی مصدرهایِ با مصوت پسین به «ماق» و مصدرهایِ با مصوت پیشین به «مک» ختم میشوند مثال:
← گلمک- گولمک- یئمک- دَیمک- یئتیشمک، گؤرمک- دوشمک
شباهت دو
تمامی مصادر بالا و سایر مصدرها در هنگام صرف شدن در زمان مضارع التزامی اول شخص جمع، باز به جای گرفتن مصوت پیشین (اینجه)، پسوندش مصوت پسین/ قالین میگیرد: مثال:
گلاخ- گولاخ- ائشیداخ- گؤراخ- یئتیشاخ
فعلهای بالا در لهجه تبریز و زنگان مشتورک است، اما در زبان تورکی معیار، باید به صورت زیر نوشته و بیان شود:
(گلاخ← گلک)- (گولاخ← گولک)- (ائشیداخ← ائشیدک)- (گؤراخ ←گؤرک)- (یئتیشاخ ←یئتیشک)
شباهت سه
در هر دو لهجه تبریز و زنگان گاهی هماهنگی اصوات رعایت نمیشود، خصوصاً در مورد آواها و مصوتهای لبی(اوُ- او- اؤ- او) و مصوتهای غیرلبی (آ-ا-ای-ای-ائ) مثل:
اونو- اؤلو- کوراوغلو- اوجوزو- اوشقونو- سؤزو- گؤزو- تولکو- یوخدو و.... را به صورت:
اونی- اؤلی- کوراوغلی- اوجوزی- اوشقونی- سؤزی- گؤزی- تولکی- یوخدی و.... با اندکی اشباع در مصوت آخر بیان میکنند.
لازم به ذکر است هم تبریزیان و هم زنگانیان قدیمی این لهجه و گفتار خود را «زبان شهری» توصیف میکنند.
تفاوتهای لحنی و لهجهای بین تبریزیان و زنگانیان
علاوه بر تفاوتهای شفاهی و گفتارییا به عبارتی دیگر تفاوت لحن بین تورکان تبریز و تورکان زنگان، تفاوتهای واژگانی چندی نیز بین ایشان موجوداست که به تعدادی از آنها اشاره میشود.
تفاوت یک: (فعل ماضی نقلی)
در دوم شخص مفرد ماضی نقلی تفاوتی بین کاربرد آن در تبریز و زنگان وجود دارد. مثلاً از مصدر «یازماق»تبریزیان میگویند: «یازمیسان» و زنگانیان میگویند:«یازمیشان». ظاهراً به نظر میرسد واج «س» در زنگان به «ش» تبدیل شده است، ولی در واقع اصل آن فعل، در تورکی معیار و لفظ قلم تورکی، «یازمیشسان» بوده است که در تبریز واج «ش» و در زنگان واج «س» حذف شده است.
تفاوت دو (فعل مضارع اخبارییا مضارع ساده)
در این فعل نیز تفاوتی بین تبریز و زنگان وجود دارد. این فعل در تبریز به شرح ذیل صرف میشود:
یازیرام – یازیسان- یازیر و....
و در زنگان نیز با تغییرات خاص به شکل زیر بیان میشود:
یازیرام- یازیران- یازیر- یازیریخ- یازیریز- یازیللار
چنانکه دیده می شود، تفاوتهای آن فقط در صیغههای دوم شخص مفرد و جمع است.
تورکی معیار و کتابی آن هم اینگونه می شود:
یازیرام- یازیرسان- یازیر- یازیریق- یازیرسینیز- یازیرلار
بنابراین انحراف از معیار در لهجه تبریز حذف «ر» و در زنگان حذف «س» از هر دو فعل دوم شخص مفرد و جمع میباشد.
تفاوت سه
تفاوت دیگرکه بیشتر به چشم میآید و معمولاً به راحتی نمایان میشود، تفاوت واژگان است. این تفاوت در نظر افراد غیر متخصّص و عادی نشانه تفاوت تورکی تبریز و زنگان تلقی میشود، به گونهای که همین افراد آنها را دو زبان جداگانه تصور میکنند که البته عامیانه و غیرعلمی است. تعدادی از این کلمات و اصطلاحات به شرح ذیل است:
1- «نمه» و «نمنه» و «نه»
هر سه واژه «نمه، نمنه، نه» به یک معنی هستند. در تبریز بیشتر «نه» و «نمنه»، اما در زنگان «نمه» کاربرد دارد. از این منظر تورکی زنگانی با تورکی قشقایی و حتی خراسانی و ازبکی و تورکمنی مرتبط میشود، چرا که لفظ «نمه» در بین همه اینها مشتورک است. حوزه استحفاظی لفظ «نمه» از روستاهای غرب زنگان حدوداً روستاهای زنگان چایی و روستای نیکپی آغاز میشود و از ایران مرکزی گذشته به آسیای میانه کشیده میشود. لفظ نمه در این مناطق آن قدر شاخص و پرکاربرد است که اگر تورکی این مناطق را «تورکی نمه»، (نمه تورکجهسی) بنامیم راهی به خطا نرفتهایم. مناطقی که در خمسه از لفظ «نمه» بهره میگیرند، صرف فعلیشان هم شبیه به زنگان است. مثلاً در مناطق «انگوران» و «غنیبیگلی» در استان زنگان، صرف فعلها مثل زنگان است و همچنین از لفظ نمه استفاده میکنند؛ اما در همسایگی انگوران و غنیبیگلو،یعنی منطقه «مانشان» و «اوریاد» که لفظ نمه جای خود را به لفظ «نه» میدهد، صرف فعلها هم تبریزی میشود و جالب اینکه در بعضی روستاهای دهستان های «چایپارا» در همسایگی شهرستان «میانه» هم فعلها صرف تبریزی دارند و هم از لفظ «نمه» زنگان استفاده میشود که آن هم به خاطر مرزی بودن این روستاهاست که خود مشمول قانون طیف زبانی میشود. به نوشته نویسندگان لفظ «نمه» در زبان سومری هم به همین معنی وجود داشته است. سخن آخر اینکه هر سه لفظ «نه، نمه، نمنه» ترکیب خود را از همدیگر گرفتهاند به طوری که میتوان گفت: «نمنه، از ترکیب «نه و نمه» ساخته شده است.
2- آیاق قابی- باشماق
تبریزیان به کفش «باشماق» و زنگانیان «آیاققابی» میگویند. در آناتولی و جمهوری آذربایجان هم مثل زنگان به این وسیله آیاق قابی گفته میشود. به گفته دکتر جواد هیئت گویی تورکی تبریزی عناصری از تورکی قپچاقی در خود دارد. به قیاس همین سخن دکتر هیأت و نشانههاییافته شده در تورکی زنگان میتوان تورکی زنگان یا خمسه را متأثر از تورکی اوغوزی (تورکی غربی) دانست که ریشههای اصلی آن در زبان تورکی تورکمنی باقی مانده است. افشارها نیز که پرجمعیتترین قوم از سری قومهای بیست و چهارگانه تورکان اوغوز هستند، عمدتاً ساکن استان زنگان و حواشی آن هستند و تأثیر آنها را نمیتوان از نظر دور داشت.
3- قارداش- قَیدش
لفظ «قارداش» از «قارین+ داش» ساخته شده است که به معنی دو همزاد ایست که از یک مادر زاده شدهاند. امروزه قارینداش مخفف شده و به قارداش تبدیل شده است که تبریزیان آن را به صورت مبدلتر و مخففتر یعنی «قیدش» بیان میکنند. در آناتولی نیز با انحراف از نرم باستانی، این کلمه به صورت کاردِش (کاردئش) تلفظ میشود. بنابراین تلفظ زنگانیان به اصل باستانی و معیار و کتابی آن نزدیکتر و گویاتر است.
4- یئنماخ، اَنماخ
یئنماخیا اَنماخ در تورکی امروزه ما به معنی «پیاده شدن» است که در تبریز به صورت «یئنماخ» و در زنگان به شکل «اَنماخ» تلفظ میشود. شکل ادبی و معیار آنها «یئنمک»یا «اَنمک» میباشد.
5- دئماخ، دیماخ
دئماخیا دیماخ به معنی «گفتن» در تبریز به صورت دئماخ یعنی با «د» مکسور بیان میشود و در زنگان «د» آن با مصوت «ای» گفته میشود. یئماخیاییماخ (خوردن) هم مثل دئماخ و دیماخ بیان میشود. شکل ادبی و معیار آنها «دئمک» (گفتن) و «یئمک» (خوردن) میباشد.
6- چَکماخ / چئکماخ
مصدر «چَکماخ / چئکماخ» به معنی «کشیدن» است که در تبریز با «چ» مفتوح و در زنگان با «چ» مکسور تلفظ می شود.
7- اؤتورماخ- بوراخماخ- بوشلاماخ
تبریزیان برای ادای مفهوم «رها کردن» از مصادر «اؤتورماخ» و «بوراخماخ» و زنگانیان از «بوشلاماق» استفاده میکنند. مثلاً اؤتور گئتسین، بوراخ گئتسین، بوشلا گئتسین
8- قاتیق- یوغورت
«قاتیق» در «دیوان لغاتالتورک» تألیف «محمود کاشغری» به معنی خورش و مخلّفات غذا آمده است که در زبان امروز زنگانیان به معنی «ماست» می باشد. امّا نام عمومی خوراک «ماست» در زبان تورکی، چنانکه محمود کاشغری نیز نقل کرده است، واژه باستانی «یوغورت» می باشد که تبریزیان نیز همان «یوغورت» را به کار می برند. کلمه یوغورت در زبانهای انگلیسی و.... هم حضور دارد.
9- تبریزلییوخ، زنگانیییخ
این اصطلاح نیز به دو صورت متفاوت از جانب تبریزیان و زنگانیان تلفظ میشود. یعنی تبریزیان وقتی میخواهند خود را معرفی کنند میگویند: «بیز تبریزلییوخ» که زنگانیان آن را به شکل «تبریزلیییخ» بیان میکنند. شکل معیار و ادبی و این اصطلاح «تبریزلیییک و زنگالیییق» میباشد.
نکته پایانی:
در تبریز هم مانند زنگان بعضی کلمات دخیل به طور عجیبی کاربرد یافته است،در حالی که اصیل آن در زبان تورکی خودمان موجود است، مثلاً تبریزیان به جای کلمه اصیل تورکی «قونشو» از کلمه دری «همسایا» استفاده می کنند. همچنین به جای «باغیشلایین» ، «گوذَشت ائلییون» می گویند. اگرچه اصطلاح «بَغیشلییون» را هم از تبریزیان می شنویم، اما برای نگارنده معلوم نیست که کدامیک از دو اصطلاح «گوذَشت ائلییون» و «بَغیشلییون» کاربرد عمویتری در تبریز دارد.