پـاسلانمیشـ اینسانـ

زنگان تورکـ،Zəngan Türk

ایجاد هویتی کاذب با جعل تاریخ در ایران

0 گؤروش
یازار:‌ kölgə siz


طبیعتاً هویت واقعی هر ملتی را بایستی منسوبیت قومی و تاریخ حقیقی آن ملت شکل دهد. اگر به غیر از آن باشد، افراد هر ملت، تلاشی که در راه اعتلای ملت خود می نمایند در واقع در راه ملتی دیگر کرده اند. چه بسیار افراد وطن دوست و ملی گرایی که در راستای اعتلای ملت خود فداکاری ها کرده اند، اما در واقع به جهت جعل تاریخ و القاء هویتی جعلی، در واقع به بیراهه ای نامربوط سوق داده شده اند. لذا اطلاع دقیق در مورد هویت و تاریخ واقعی خود برای هر شخصی که سعی در انجام چنین فداکاریها در راستای پیشرفت ملت خود دارد، امری ضروری و واجب می باشد.

در کشوری که امروزه ایران می نامیم، کمتر محققان تیزبینی پی به تاریخ حقیقی آن برده اند. زیرا تحت تاثیر بمباران اطلاعاتی غرب و بویژه انگلستان و همدستان این کشور، حتی اکثر محققان کشور هم تحقیقات خود را از روی تاریخسازیهای غرب برای این سرزمین استوار نموده و جعلیات معجون واری را بنام تاریخ ایران شکل داده و به خورد مردم داده اند. بطوریکه تاریخ جعلی ارائه شده، نه سرگذشت و تاریخ مردم ساکن در آن، بلکه تاریخ اقوام دیگری بوده که در راستای طرح استعمارگران غربی و روسیه و نیات پلید آنها در جهت مقاصد استعمارگرانه آنها بنام تاریخ بر مردم منطقه وصله گردید. چنانکه تا آمدن نمایندگان انگلستان به دربار قاجاریه و اقدامات جاسوسان انگلیسی در جهت تاریخسازی برای به اصطلاح ایرانیان هیچ منبع تاریخی این مرز و بوم، از هخامنشی و کوروش نامی نمی برد. براستی نیز با پژوهش های تیزبینانه مشخص می گردد که نه هخامنشیان و نه کوروش هیچ ربطی به مردم فارس و کلاً مردم منطقه ندارد. با اندک تحقیقاتی بر روی زبان پارسی دوره هخامنشی متوجه می شویم که زبان آنها زبانی با ریشه و ساختمان کاملاً متفاوت با زبانهای منطقه و از جمله پهلوی، فارسی (در اصل تاجیکی) و دیگر زبانهای باستانی و فعلی منطقه می باشد. زبانی که کلاً مربوط می شود به خانواده زبانهای اسلاوی که دارای جنس مذکر، مؤنث و خنثی بوده و سه صیغه مفرد، مثنی و جمع و به طور کلی تمام خصوصیات زبانهای اسلاوی را دارد. حتی اسم تابع جنسیت بوده و در حالتهای مختلف فاعلی و مفعولی و اضافی و غیره تغییر می نماید که تماماً منطبق بر زبانهای اسلاوی می باشد. نه تنها زبان تاجیکی در ایران که فارسی می نامیم، حتی هیچ یک از زبانهای رایج در این سرزمین دارای چنین ساختمانی نمی باشد. علاوه براین اسامی و واژه های کلیدی که در پارسی هخامنشی وجود دارد، اسلاوی هستند و اکثرشان در روسی امروزی هم کاربرد دارند. مثلاً می توان به نام خدا “بگ”، گرگ “ووک” و دهها واژه دیگر و بسیاری از فعلها اشاره کرد که با زبانهای اسلاوی یکسان می باشند. اگر کسی شکی می کند به راحتی می تواند حداقل در حد مقدماتی یکی از زبانهای اسلاوی از جمله روسی را یاد بگیرد و واژگان و ساختار زبان پارسی هخامنشی را با آن مقایسه نماید. آنگاه شک و شبهه وی رفع می گردد. 


ادامه مطلب...>>>

آردینی اوخو
پنجشنبه 27 اسفند 1394
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,

"مومیایی کوروش"، محصول جدید ذهن قومی قصه پرداز و قصه دوست

0 گؤروش
یازار:‌ kölgə siz

رضا مرادی غیاث آبادی:

مومیایی کورش: نمونه تازه‌ای از ادعاهای نسنجیده

گویا قصه‌پردازی‌ها و خیال‌بافی‌های تاریخی را پایانی نیست و ترکیبِ عده‌ای از ایران‌دوستانِ ذوق‌زده با برخی تحریف‌گران تاریخ و بعضی مسئولانی که در جایگاهی مناسب با حد و اندازه خود نیستند؛ معجونی را فراهم کرده است که تاکنون در طبله هیچ عطاری یافت نشده بود .

اینروزها چسبیدن به کورش و سوء‌استفاده از نام و جایگاه تاریخی- اسطوره‌ای او رواج چشمگیری یافته و تبدیل به یک «شاه‌کلید» برای مقاصد گوناگون شده است.

هنوز زمان زیادی از قصه‌های سرگرم‌کننده‌ و گمراه‌کننده‌ای همچون ماجرای کشف ارتش کمبوجیه در مصر، «بازگردادندن» منشور کورش به ایران، کشف مومیایی پادشاهی در سنندج، روز جهانی کورش، جزیره مصنوعی فروهر، جام طلایی هخامنشی، خطر رطوبت برای آرامگاه کورش و نمونه‌های بی‌شمار دیگر نمی‌گذرد، که خبرگزاری ایسنا و چندین وب‌سایت دیگر خبر از مومیایی کورش در ۳۵ متری زیر آرامگاه او دادند.

منبع این خبر- همچون چند نمونه دیگر- یکی از مسئولان سازمان میراث فرهنگی، و این بار رئیس پژوهشگاه سازمان بود. یعنی جایی که می‌باید بیش از همگان مراقب سخنان و ادعاهای خود باشند. 


ایشان احتمال داده‌اند که مومیایی کورش باید در زیرِ آرامگاه او باشد. سندی که ایشان را به چنین گمانی رهنمون شده، عبارت بوده از اینکه «کورش در وصیت‌نامه‌اش خواسته که در خاک ایران دفن شود و در نتیجه نمی‌توانسته در جایی قرار گیرد که از سنگ ساخته شده است». یعنی جناب ایشان به عنوان رئیس پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی که اکنون قصد کاوش در محوطه پاسارگاد و بقول خودشان «پاسخ به پرسش‌های تاریخی» را دارند، هنوز فاقد توان تشخیصِ داده‌های مستند تاریخی از شعرها و ترانه‌های باب روز هستند و خبر ندارند که آن وصیت‌نامه و آن عبارتی که می‌گوید «فرمان دادم بدن مرا بدون تابوت و مومیایی در آغوش خاک پاک ایران دفن کنید تا ذره‌ذره بدنم خاک ایران را تشکیل دهد»، تنها یک شعرگونه و سخن زیبای ساختگی از سوی علاقه‌مندانِ پرشور و خوش‌ذوق بوده و نه آنکه در اسناد تاریخی آمده باشد. علاوه بر این می‌دانیم که تاکنون حتی یک نمونه مومیایی در هیچ کجای ایران و بین‌النهرین و آناتولی و هند و آسیای میانه پیدا نشده و اگر هم این قطعه شاعرانه سندیت تاریخی داشت، بر مومیایی نبودن کورش دلالت می‌کرد.

در ادامه این ادعاها آمده است که «ممکن است جسد کورش در سردابه‌ای زیر این مقبره و حدود ۳۵ متری عمق زمین باشد که این را باید با دستگاه‌های فنی یا صوت شناسایی کرد». بهتر می‌بود که ایشان قبلاً این آزمایش‌ها را انجام می‌دادند و آنگاه چنین ادعایی را آن هم با چنان دقتی اعلام می‌کردند. برای انجام چنین آزمایشی نیز نیاز به بکارگیریِ دستگاه‌های ژرفانگاریِ ژئومغناطیسی، ژئوالکتریکی و حتی سونوگرافیک است که هیچکدام آنها در ایران وجود خارجی ندارند و ابزارهای باستان‌شناسی در ایران (به عنوان یک کشور بسیار عقب‌افتاده در این زمینه) چیزی بیش از بیل و کلنگ و ماله نیست.

کشته شدن کورش به دست «هون‌ها» نیز بخش دیگری از سخنان ایشان بوده است. در حالیکه هویتی به نام «هون» متعلق به سده چهارم میلادی به بعد است و با زمان پادشاهی کورش بزرگ، نزدیک به یک‌هزار سال فاصله دارد. درست مانند این است که کسی بگوید خواجه نظام الملک بدست نازی‌های آلمانِ هیتلری کشته شد.

ایشان در ادامه فرموده‌اند که «معتقدم مقبره کوروش یک نوع مقبره مصطبه‌ای مصری است». اما بهتر است تا زمانی که تفاوت میان اسناد تاریخی و شعرهای ذوقی را تشخیص نمی‌دهیم، در استفاده از واژه «معتقدم» احتیاط شود.

در پایان این سخنان آمده است که «مشکل اساسی ما این است که چطور با این رطوبت‌ها مراقب ساختمان‌ها باشیم». برای این نگارنده دانسته نیست که اصرار مقامات سازمان میراث فرهنگی مبنی بر خطر رطوبت برای آثار باستانی با چه دلیل و انگیزه‌ای صورت می‌گیرد و چرا در هر مصاحبه و اظهارنظر، از این خطر عظما نیز یاد می‌کنند. چنانکه دانسته نیست در پشت این حجم وسیع اخبار و ادعاهای عجیب که پیرامون کورش و هخامنشیان بیان می‌شود، چه قصد و منظوری نهفته است.

از آنجا که نظریه‌پردازی و پاسخ به پرسش‌ها و مجهولات تاریخی در شرح وظایف سازمان میراث فرهنگی نیامده است، شایسته است که مسئولان سازمان بجای اینکه وقت خود را در موضوعی که وظیفه آنان نیست، صرف کنند؛ به یکی از وظایف اصلی خود بپردازند که همانا حفظ و نگهداری آثار باستانی باشد. دریغ است اینگونه اخبار در روزی منتشر شود که هنوز جوهر خبر انهدام کتیبه اورارتویی در آذربایجان خشک نشده است.

آردینی اوخو
چهارشنبه 17 تیر 1394
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,