پـاسلانمیشـ اینسانـ

زنگان تورکـ،Zəngan Türk

معمای سفره “هفت سین”

0 گؤروش
یازار:‌ kölgə siz



برکت  لردن یئددی سین قویماق!(از آن هایی که “برکت” به حساب می  آیند هفت  تایش را گذاشتن!)

آنچه که امروزه از طریق تفسیرهای غیرمعتبر از لحاظ تاریخی، مردم شناسی، فولکلورشناسی و اسطوره  شناسی به عنوان هفت  سین در جامعه معروف شده و در سر سفره  تحویل سال گذاشته می  شود نیز مطلبی است که بعدا مورد بحث قرار خواهد گرفت. با این تفاوت که در اینجا بیشتر بحث واژگانی و زبانی خواهد شد ولی در آنجا از دیدگاه تفکر اسطوره  ای.

در بحث از اصطلاح “هفت سین” لازم است که پسوند “-سین” در ترکی توضیح داده شود.

همانگونه که همه  زبانشناسان می  دانند در پاره  ای از زبان ها از جمله زبان لاتین، زبان یونانی، زبان روسی، زبان ترکی . . . اسم و صفت صرف می  شود که به declension موسوم است.

در ترکی، هنگامی که اسم یا صفت در وضعیت “رائی” (accusative) باشد _در صورتی که به مصوّت ختم شود_ پسوند “سین” خواهد گرفت، مثل: “آتاسین گؤردوم!” (پدرش را دیدم!) چون واژه  “آتا” (پدر) به مصوّت ختم می شود پس در وضعیت “رائی” پسوند “ـ سین” گرفته است. از این رو است که این نمونه از واژه  ها که در پی می  آید نیز در همان وضعیت پسوند “ـ سین” خواهند گرفت: آتا، دده، باجی، اوجا، کؤلگه (سایه). . . به این صورت: آتاسین، دده  سین، باجی  سین، اوجاسین، کؤلگه  سین. . .

در مورد عددها نیز همینگونه است. عددهای ایکی (۲)، آلتی (۶، می  شوند در وضعیت “رایی” پسوند “ـ سین” خواهد گرفت، مثل: ایکی  سین _۲سین (۲ـتایش را)، آلتی  سین _۶سین (۶ـتایش را)، یئددی  سین _۷سین (۷ـتایش را)، اون  ایکی  سین _۱۲ـسین (۱۲ـتایش را)، ییرمی  سین _۲۰ـسین (۲۰ـتایش را)، اللی  سین _۵۰ـسین (۵۰ ـتایش را). . .

معمای سفره  تحویل سال

آنگونه که پاره  ای به اسم متخصص تلاش می  کنند تا تفسیر و توجیه کنند واقعا هم این امر تبدیل به یک چیستان  شده. حال آنکه مسأله بسیار بسیار ساده است. به هنگام تحویل سال از تمامی برکت های زندگی نمونه  ای را در سفره  تحویل سال می گذارند تا این برکت ها از سال کهنه به سال نو منتقل شود و به این ترتیب جریان زندگی ادامه یابد.

این برکت ها عبارتند از:

  1. گؤی برکتی و آیدین لیق (برکت آسمان و روشنایی)
  2. سو برکتی (برکت آب)
  3. یئر برکتی (برکت زمین)
  4. حئیوان برکتی (برکت حیوانی)
  5. آغاج برکتی (برکت درخت)
  6. آلـ وئر برکتی (برکت داد و ستد)
  7. گؤیرمک برکتی (برکت رویش _از سال کهنه به سال نو)


    ادامه مطلب...>>>

آردینی اوخو
چهارشنبه 4 فروردین 1395
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,

ایل بایرامی و یا همان ارگنه گون روز ملی تورکان

0 گؤروش
یازار:‌ kölgə siz



امسال  سال۴۶۵۳   با احتساب تاریخ ارگنه گون میباشد. ۴۶۵۳ سال قبل در چنین روزی ملت تورک مجددا با رهبری

قیزان خان از تاریکی رهایی یافته و به روشنایی رسیده اند .

 ارگنه گون یکى از میراث تاریخی تورکها میباشد. در این واقعه تورکان در سرزمین مرتفعى که دورادور آن با کوههاى

صعب العبورى محصور بود به مدت ۴۰۰ سال زندگـى میکنند.

یعنی بعد از جنگ به مکانی میرسند تاریک و صعب العبور! و تاریک

بسیاری از پسران ایلخان یا می میرند یا اسیر میشوند اما قازان خان kızan زنده می ماند و با لشگر و ارتش خود در

راه برگشت به یک مکان غار مانند تاریک میرسند که گویا کوه های اطرفا فلزی بودند به راهنمایی یک اهنگر به کشف

آهن موفق شده شروعه به ذوب کردن کوه ها میکنند تا از انجا خلاصی یابند! در نهایت از تاریکی به روشنایی رسیده و

روز آزادی خود را ارگئنه گون یعنی مرد خورشید نو نام مینهند !

ارگنه گون یکى از میراث ماندگار تورکان اوغوز بشمار میرود.


قایناق : گاماج

آردینی اوخو
چهارشنبه 4 فروردین 1395
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,

ایجاد هویتی کاذب با جعل تاریخ در ایران

0 گؤروش
یازار:‌ kölgə siz


طبیعتاً هویت واقعی هر ملتی را بایستی منسوبیت قومی و تاریخ حقیقی آن ملت شکل دهد. اگر به غیر از آن باشد، افراد هر ملت، تلاشی که در راه اعتلای ملت خود می نمایند در واقع در راه ملتی دیگر کرده اند. چه بسیار افراد وطن دوست و ملی گرایی که در راستای اعتلای ملت خود فداکاری ها کرده اند، اما در واقع به جهت جعل تاریخ و القاء هویتی جعلی، در واقع به بیراهه ای نامربوط سوق داده شده اند. لذا اطلاع دقیق در مورد هویت و تاریخ واقعی خود برای هر شخصی که سعی در انجام چنین فداکاریها در راستای پیشرفت ملت خود دارد، امری ضروری و واجب می باشد.

در کشوری که امروزه ایران می نامیم، کمتر محققان تیزبینی پی به تاریخ حقیقی آن برده اند. زیرا تحت تاثیر بمباران اطلاعاتی غرب و بویژه انگلستان و همدستان این کشور، حتی اکثر محققان کشور هم تحقیقات خود را از روی تاریخسازیهای غرب برای این سرزمین استوار نموده و جعلیات معجون واری را بنام تاریخ ایران شکل داده و به خورد مردم داده اند. بطوریکه تاریخ جعلی ارائه شده، نه سرگذشت و تاریخ مردم ساکن در آن، بلکه تاریخ اقوام دیگری بوده که در راستای طرح استعمارگران غربی و روسیه و نیات پلید آنها در جهت مقاصد استعمارگرانه آنها بنام تاریخ بر مردم منطقه وصله گردید. چنانکه تا آمدن نمایندگان انگلستان به دربار قاجاریه و اقدامات جاسوسان انگلیسی در جهت تاریخسازی برای به اصطلاح ایرانیان هیچ منبع تاریخی این مرز و بوم، از هخامنشی و کوروش نامی نمی برد. براستی نیز با پژوهش های تیزبینانه مشخص می گردد که نه هخامنشیان و نه کوروش هیچ ربطی به مردم فارس و کلاً مردم منطقه ندارد. با اندک تحقیقاتی بر روی زبان پارسی دوره هخامنشی متوجه می شویم که زبان آنها زبانی با ریشه و ساختمان کاملاً متفاوت با زبانهای منطقه و از جمله پهلوی، فارسی (در اصل تاجیکی) و دیگر زبانهای باستانی و فعلی منطقه می باشد. زبانی که کلاً مربوط می شود به خانواده زبانهای اسلاوی که دارای جنس مذکر، مؤنث و خنثی بوده و سه صیغه مفرد، مثنی و جمع و به طور کلی تمام خصوصیات زبانهای اسلاوی را دارد. حتی اسم تابع جنسیت بوده و در حالتهای مختلف فاعلی و مفعولی و اضافی و غیره تغییر می نماید که تماماً منطبق بر زبانهای اسلاوی می باشد. نه تنها زبان تاجیکی در ایران که فارسی می نامیم، حتی هیچ یک از زبانهای رایج در این سرزمین دارای چنین ساختمانی نمی باشد. علاوه براین اسامی و واژه های کلیدی که در پارسی هخامنشی وجود دارد، اسلاوی هستند و اکثرشان در روسی امروزی هم کاربرد دارند. مثلاً می توان به نام خدا “بگ”، گرگ “ووک” و دهها واژه دیگر و بسیاری از فعلها اشاره کرد که با زبانهای اسلاوی یکسان می باشند. اگر کسی شکی می کند به راحتی می تواند حداقل در حد مقدماتی یکی از زبانهای اسلاوی از جمله روسی را یاد بگیرد و واژگان و ساختار زبان پارسی هخامنشی را با آن مقایسه نماید. آنگاه شک و شبهه وی رفع می گردد. 


ادامه مطلب...>>>

آردینی اوخو
پنجشنبه 27 اسفند 1394
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,

" ترکان وحضوری هفت هزار ساله در ایران "

0 گؤروش
یازار:‌ kölgə siz




آذربایجان دیاری است که از گهواره های نخستین تمدن بشری بوده و تمدن های درخشانی همزمان و پس از نخست
ین تمدن بشری یعنی سومریان در این خطه شکل گرفته است ، صنعت فلز کاری برای نخستین بار در آذربایجان ابداع و رشد و تکامل یافته است . در کتب تاریخی امروزی نقطه ی شروع تاریخ ایران به اشتباه پس از هخامنشیان در نظر گرفته می شود، در حالی که پیش از هخامنشیان تمدن های درخشانی وجود داشته و کم اهمیت جلوه دادن و جعل وتحریف تاریخ و این تمدن ها صرفا به خاطر غیر ایرانی زبان بودنشان بی انصافی و به دور از اخلاق تاریخ نگاری است ؛ آذربایجان خطه ایست که تمدن های درخشان "هورری" ،"اورارتو" ،"قوتتی"،"لوللوبی"،"آلبانی" و مهمتر از همه" ماننا" که بعدها ماننا-ماد یا ماد کوچک یا ماد آتروپاتن خوانده شد و یکی از درخشان ترین دوره های تاریخی این خطه بوده، در آن شکل گرفته است .

خاورمیانه در طول تاریخ موطن و پذیرای سه گروه قومی التصاقی زبان ، سامی زبان و هند و اروپایی زبان بوده است، در این منطقه ترک زبانان جز گروه قومی اول هستند،زبان های عبری و عربی و آسوری جز شاخه ی دوم و زبانهای پهلوی، فارسی دری، کردی و چندی دیگر جز گروه سوم به شمار می آیند.

اقوام سامی زبان بیشتر در مصر و صحرای عربستان و عراق کنونی پراکنده بودند ، اقوام التصاقی زبان در گذشته در بین النهرین و ایلام و آذربایجان و کردستان کنونی ساکن گشته بودند .اقوام هند و اروپایی زبان هم که از حدود 1000سال پیش از میلاد به ایران وارد شدند در نواحی مرکزی و جنوب شرقی و شرقی ایران مسکون گشتند. دیاکونوف حضور عنصر هند و اروپایی زبان در ایران را 1000 سال قبل از میلاد می داند.(دیاکونوف،تاریخ ماد،ص133)

گروهی اعتقاد دارند که ایران فقط جایگاه اقوام هندواروپایی زبان بوده است و ترک ها پس از سلجوقیان به ایران وارد شده اند و پیش از سلجوقیان در ایران ترک زبانی وجود نداشته است و حتی فرضیه ای مضحک تحت این عنوان که زبان باستانی آذربایجان ترکی نبوده است و مغول ها زبان آذربایجان را که شاخه ای از زبان فارسی دری یا پهلوی بوده است را عوض کرده و زبان ترکی را تحمیل کرده اند ، بیان می کنند که در ادامه مضحک بودن این فرضیه و اینکه زبان این خطه از هزاران سال پیش همان زبانی است که امروزه نیز به آن زبان در این منطقه صحبت می شود را نشان خواهیم داد . احمد کسروی نخستین کسی بود که چنین فرضیه ای را بیان نمود و صد البته با جعل و تحریف و بدخوانی منابع تاریخی سعی در اثبات فرضیه پوچ خود داشت پس از وی نیز شاگردانش طوطی وار سخنان او را تکرار و هیچ مطلب تازه ای را به مستندات وی نیفزودند . در سطور پایانی این نوشته نمونه ای از تحریف های اینگونه افراد آورده شده است وچون پرداختن به همه ی تحریفات و بدخوانی های کسروی وشاگردانش در این مقوله نمی گنجد ما به یک نمونه بسنده کردیم.


آردی وار ( ادامه دارد)

آردینی اوخو
جمعه 21 اسفند 1394
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,

فلسفه ۴ چرشنبه و نو+روز در بین تورکان و انتقال به دیگر ملل

0 گؤروش
یازار:‌ kölgə siz



چهار چرشنبه – آب – آتش- باد و خاک ( زمین) یعنی فلسفه «چرشنبه های آخر سال»

میدانیم که از زمانهای دور باور تورکان قام(یکتاپرست) و شامانیستی بر این بود که چهار عنصر آب و آتش و باد و خاک هستند که باعث بیداری طبیعت میشوند.
تورکان آزربایجان چهار هفته قبل از عید، و به مناسبت همین چهار عنصر روزهای چرشنبه یا به “فارسی شده چهارشنبه “را برای اجرای مراسم انتخاب کرده اند.
این مراحل عبارتند از؛

۱) سوچرشنبه سی su çərşənbəsi
۲) اود چرشنبه سی od çərşənbəsi
۳) یئل چرشنبه سی yel çərşənbəsi
۴) توپراق چرشنبه سیtopraq çərşənbəsi

این چهار اصل یعنی آب، حرارت، باد و خاک لازمه بیداری طبیعت اند و اگر یکی از آنها نباشد طبیعت سرسبز نمیشود.

۴ دلیل ساده و واضح که ملت فارس (ایرانی‌ ۰ افغانی تاجیک ) و قومیت کرد این جشن طبیعت را از تورک‌ها بر خود گزیده اند

۱- کلمه عید نوروز خود از نظر علم ادبیات کاملا برای فارس‌ها بیگانه است عید ” یک کلمه عربی‌ هست
در دستور زبان فارسی صفت بعد از اسم میشنید ولی‌ کلمه “نوروز” اینگونه نیست
روز خوب – روز زیبا- روز نو… این ثابت میکند که کلمه نوروز ترجمه شده از زبان دیگر است
ولی‌ در تورکی کاملاً به صورت عکس صفت قبل از اسم میشیند
گوزل گون – ینی گون-

از نظر علم تاریخ هم با نام “ینی گون بایارامی ” ثبت شده که از نظر علم ادبیات اگر به فارسی یا هم خانواده آن کردی ترجمه کنیم میشود نوروز=نو +روز

.
.
.

ادامه مطلب...>>>

آردینی اوخو
پنجشنبه 20 اسفند 1394
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,

تبدیل امپراتوری آزاد ملیتها به زندان ملیت ها

0 گؤروش
یازار:‌ kölgə siz




امپراطوری قاجار  که بعد از حرکت مشروطه بصورت امپراتوری فدرال ایالت‌ها, ممالک

محروسه قاجار نام گرفته بود با  انقراضش بدست  کودتا و خیانت  رضا قولدور  یا رضا پالانی

به احمد شاه  و کمک انگلیس‌ها جغرافیای چندین ملیتی  با همان شکل امپراتوری بدست

رضا پالانی افتاد .


امپراطوری قاجار یک جغرافیای سیاسی و‌ امپراتوری تشکیل داده شده  از چندین ملیت و

حتی اقوام مهاجر بود که  افشار‌ها و  صفوی‌ها و   قاجار‌ها تشکیل داده بودند و در طول تاریخ

بعضی‌ از ملت‌ها  با وطن خودشان به این جغرافیایی سیاسی اضافه میشد یا از آن کم شده

ترکیب دولت دیگر یا دولت ملی مستقل می‌گردید مثلا گرجی‌ها -عراقی ها 


تا سال ۱۸۱۳ میلادی آزربایجان بصورت کشوری واحد بر ممالک محروسه قاجار حاکم بود. در

کشور محروسه قاجار که سیستم فدرال سنتی – حاکمیت خانات - بر آن حکم میراند

مملکتی ولیعهد نشین بود  . پس از امضای قراردادهای گلستان و تورکمانچای آزربایجان  به

دو قسمت تقسیم گردید


 آزربایجان جنوبی تا انقراض سلسله قاجار به صورت مملکت خودگردان با

حفظ خاکهای تاریخی خود با۲۸۰- ۳۰۰ هزار کیلومتر مربع مساحت  در ترکیب ممالک

محروسه قاجار به حیات خود ادامه داد،  اما جدا شدن قسمت شمالی آن، ضربه شدیدی بود

بر پیکر آذربایجان کهن و روحیه مردم غیرتمند آن، و همچنین باعث تضعیف نفوذ و موقعیت

تورکها و آذربایجان در ممالک محروسه قاجار شد. سرزمینهای تحت حاکمیت قاجار "ممالک

محروسه قاجار" نامیده میشد و از چهار مملکت مستقل و کاملا خودگردان، آزربایجان؛

خراسان و ... و چند ایالت، گیلان و... تشکیل شده بود.



ادامه مطلب...>>>

آردینی اوخو
پنجشنبه 20 اسفند 1394
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,

کاربرد زبان ترکی توسط سفارتخانه‌های دولتهای خارجی در ایران قاجاری

0 گؤروش
یازار:‌ kölgə siz


مئهران باهارلی

در زیر گزارش – عریضه‌ای از سفارت دولت علیه عثمانی در ایران را آورده ام. در این گزارش که از تهران به استانبول ارسال گردیده گفته می‌شود احتیاجی به وجود سرویس مترجمان به زبان فارسی در هئیت نمایندگی و سفارت عثمانی در ایران نیست زیرا که در این کشور کلیه اهالی توانا به زبان ترکی‌اند. همچنین ذکر می‌شود که حتی هئیت نمایندگی انگلستان در ایران نیز مالوف به تکلم به دو زبان فارسی و ترکی است. بدلایل فوق گزارش مزبور از باب عالی تقاضا می‌نماید که مترجمین فارسی سفارت عثمانی – که در ایران احتیاجی بدانها نیست- به استانبول بازگردانده شوند.

چند نکته در پیرامون این گزارش-عریضه:

١-گزارش به سال ١٨١١ در دوره سلطنت فتحعلی‌شاه قاجار نگاشته شده است. یعنی زمانی که هنوز قفقاز جنوبی طبق قراردادهای ترکمانچای و گلستان (و بعدها خوارزم و بخشهای جنوب ترکمنستان طبق قرارداد آخال) از بدنه دولت قاجاری انتزاع و به امپراتوری روسیه الحاق نشده بود. قفقاز جنوبی عمدتا ترک‌نشین در آن دوران دارای متراکم‌ترین جمعیت در تمام قلمرو کشور بود. تراکم جمعیتی بی‌مانند قفقاز جنوبی ترک باعث می‌شد که قبل از اشغال آن ناحیه توسط روسیه، ترکها دارای اکثریت مطلق در ترکیب اهالی قلمرو قاجاری باشند.

٢-در اوائل دوره قاجاریه، هر چند که فارسی به همراه ترکی یکی از دو زبان رابط (لینگوا فرانکا) و زبانی ادبی در ایران بود، اما درصد اهالی‌ای که زبان مادریشان فارسی-دری و یا به اصطلاح آن دوره تاجیک بود، چیزی بین ١٠-١٥ درصد کل اهالی می‌شد. در چنین شرایطی طبیعتا غیر ترکهای ساکن در ایران نیز زبان اکثریت مطلق کشور یعنی ترکها را فرا می‌گرفتند و در نتیجه کلیه مردم ایران، بویژه ملل فارس و کرد و گیلک و تالش و تات و... که در همسایگی خلق ترک می‌زیستند- همانگونه که این گزارش نیز تائید می کند- توانا به زبان ترکی بودند.

٣-این گزارش نشان می‌دهد که زبان ترکی در آن دوره نیز مانند دوره‌های ما قبل (افشاری، صفوی، آغ قویونلو، قاراقویونلو، ...) به عنوان یک زبان دو فاکتوی رسمی عمل می‌کرده و از جمله در سفارتخانه‌های دولتهای خارجی در ایران، چه در تماس با مقامات رسمی ایران و چه در تماس با اهالی و توده مردم و خدمات سفارتخانه‌ای، پابپای زبان فارسی (مورد سفارت انگلستان) و یا به تنهائی و بدون زبان فارسی (مورد سفارت عثمانی) بکار می‌رفته است.

٤-این گزارش نشان می‌دهد که در دوره مذکور تلقی دولتهای خارجی از ایران به درستی به صورت کشوری اساسا ترک و فارس و یا اقلا یک کشور دو زبانه ترک و فارس بود. این تلقی واقع‌گرایانه و مطابق با داده‌های میدانی بویژه جمعیت‌شناسانه، با وقوع جنبش مشروطیت از سوی دولتهای استعماری اروپائی ترک شد و جای خود را به یک تلقی خیالی از ایران– که عمدتا خود همان دولتهای استعماری اروپائی آن را جعل کرده بودند-، یعنی کشوری منحصرا متشکل از فارسها و آریائی نژاد با تاریخ و هویتی پارسی و ..... تبدیل شد.

٥-در این سند نیز از زبان اهالی ایران با نام ترکی و بدون هیچ مقدمه و موخره‌ای یاد شده است. گزارش دهنده، از آنجائیکه موضوع بحث زبان است، صرفا نام زبان ترکی را در مقابل فارسی بکار برده و بدرستی لزومی به افزودن صفت ونامهای مشخص کننده لهجه‌های زبان ترکی رایج در ایران، حتی عثمانی ندیده است.

منبع: TC, Başbakanlık, Devlet Arşivleri Genel Müdürlüğü, Osmanlı Arşivi Daire Başkanlığı. Yayın Nu: 111, s 32

ترجمه متن گزارش سفارت عثمانی در تهران از ترکی عثمانی به فارسی (توسط مئهران باهارلی)
کلمات و پسوندهای تورکی با رسم الخط فونتیک مدرن ترکی نوشته، کلمات و عبارات فارسی و عربی عینا نقل شد.

" مشاهده شد

نامه رسمی است که توسط رابط یاسینجی‌زاده افندی در استانبول (به ما) تقدیم شد. با بیان این مطلب که به (تقاضای او برای) بازگشت مترجمان فارسی و فرنگی‌اش اجازه داده شد، برای رسیدن به نظر شاهانه به خاک پاک خسروانه‌شان عرض می‌شود. با وقوف عالیه‌شان بر مطلب، امر و فرمان از آن "حضرت من لاهوالامر" است.

عثمان افندی که در حال حاضر به همراهی سفیر (عثمانی) در ایران یاسینجی‌زاده السید عبدالوهاب افندی به مترجمی فارسی وی مامور شده و مستخدمین سرویس ترجمه (برای) اهالی، ضمن اعلام این مطلب که در اثر عدم امتزاج با آب و هوای آن حوالی بیمار شده‌اند؛ بیان می‌کنند کل اهالی ایران توانا به زبان ترکی‌اند، حتی (هئیت سفارت) انگلیسها که در آن جانب می‌باشند مالوف به تکلم به فارسی و ترکی می‌باشند، و عدم احتیاج به مترجم (فارسی) آشکار شده است؛ تقاضا می‌نمایند که از سوی آستانه علیه برای بازگردان غلامان‌اش به سفیر مزبور اذن داده شود؛ و به سبب خواهش سفیر انگلستان مقیم در آنجا – همانگونه که غلامان دائره مستخدمین وی در نامه‌ای که به طرف مستخدمین ما ارسال نموده‌اند تحریر کرده‌اند- غلامان افندی مذکور (سفیر انگلستان) نیز با همان اذن به سوی آستانه علیه حرکت نمایند. پس از آنکه به آگاهی دولتشان رسید، آنچه می‌ماند امر و فرمان حضرت ولی الامر است.

٢٣ جا. ١٢٦٦ (١٥ دسامبر ١٨١١)

اصل متن به ترکی عثمانی

"هو
منظوروم اولموشدور

یاسینجی‌زاده افه‌ندینین درسعادتده اولان آدمیسینین تقدیم ائیله‌دییی تقریریدیر. فارسی و فرنگی ترجومانلارینین عودتله‌رینه رخصت وئریلمیش اولدوغونو مبین اولماقلا، مجرد منظور شاهانه‌له‌ری بویورولماق ایچین معروض خاک پای خسروانه‌له‌ری قیلیندیغی، محاط علم عالیله‌ری بویورولدوقدا امر و فرمان حضرت من لاهوالامریندیر.

حالا ایران ائلچیسی یاسینجی‌زاده السید عبدالوهاب افندینین معیتینه مامور قیلینان فارسی ترجمان عثمان افندی و رعایا ترجمانی قوللاری اول حوالینین هواسیله عدم امتزاجلا نامزاج؛ و اهالی ایران`ین مجموعو تورکی کلماتا مقتدر و اول جانبده اولان اینگیلتره‌لیله‌ر داخی فارسی و تورکی تکلمه مالوف اولدوقلاریندان، ترجمانا عدم احتیاج ظاهر اولدوغو بیانییلا؛ آستانه عالیه جانیبینه عودتله‌رینده ائلچی مومی الیه داعیله‌رینده‌ن اذن وئریلمه‌سینی؛ اول طرفده مقیم انگلیز ائلچیسی رجا ائیله‌دییینه بناءً افندی مومی علیه داعیله‌ری داخی اذن بیرله مرقومان قوللاری آستانه عالیه جانبینه حرکت اوزه‌ره اولدوقلارینی؛ افندی مومی علیه داعیله‌رینین کتخوداسی قوللاری بو دفعه طرف قوللارینا ارسال ائیله‌دییی مکتوبوندا تحریر ائیله‌دییی؛ معلوم دولتله‌ری بویورولدوقدا باقی امر و فرمان حضرت ولی الامریندیر.

٢٣ جا. ١٢٦٦ (١٥ خزیران، ١٨١١)"

آردینی اوخو
چهارشنبه 13 آبان 1394
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,

جنایت های محمدرضاشاه در 1946 در آزربایجان جنوبی

0 گؤروش
یازار:‌ kölgə siz

 

قان آخیر آزربایجان دان
"منتقد ادبی" فارس عبدالعلی دستغیب از تبعید آزربایجانیها درزمان شاه ودر جریان حکومت مرحوم پیشه وری نوشت
"من در شیراز متولد شدم... اولین مطلب جدی که نوشتم و خیلی هم سر و صدا کرد، مطلبی بود درباره تبعیدی‌های آزربایجان و در روزنامه ای که دکتر انور خامه ای چاپ می‌کرد چاپ شد و جالب است بدانید که این مطلب سر مقاله روزنامه هم شد. درسال ۱۳۲۶ دولت حدود ۲۶ هزار نفر را به دلیل "غائله" آذربایجان به نقاط بد آب و هوا تبعید کرده بود. آن موقع در حدود ۳۰۰- ۴۰۰ نفر از هموطنان آذری(بخوان تورکان آزربایجان ) را به جهرم، عده ای را به لار و عده دیگری را به بندرعباس بردند. عده ای را که به جهرم آورده بودند، معلوم بود اتهام آنها سبکتر است، چون هوای جهرم نسبت به هوای لار و بندر عباس ملایمتر است. زن و مرد و بچه در عسرت و سختی بودند و من با دیدن آنها خیلی متأثر شدم. مقاله‌ای درباره وضع رقت بار آنها نوشتم و فرستادم و دکتر انور خامه‌ای آن را در روزنامه حجار چاپ کرد."

قربانی کردن انسان در جلو ارتش ایران به اسم قربانی برای ایران با شعار "زنده باد شاه! زنده باد ایران"
ارتشایران با تاسی از ارتش بی‌رحم و افسران عقده‌ای جنایات زیادی که در تاریخ آزربایجان مثل و مانندی نبوده انجام دادند. از جمله قربانی کردن چندین فدائی در جلو کامیون ارتش با شعار "زنده باد ایران- قربانی برای ایران" که در تاریخ آزربایجان سابقه نداشته است در این مورد احمد ساعی از اساتید دانشگاه تهران در خاطرات خود در این باره در مصاحبه با ماهنامه «خوی نگار» چنین بیان می‌کند:
"... چند روز بعد، مدیر مدرسه بعد از نطق آتشینی اعلام کرد که برای پیشواز ارتش آماده باشید. هنوز ارتش وارد خوی نشده بود که دفتر فرقه دمکرات در طبقه دوم ساختمانی در میدان مرکزی، به دست ارتش (و اراذل اوباش وابسته به رژیم اشغالگر ایران) افتاد بلند گوی احمدی را هنگام سخنرانی گرفتند و از طبقه دوم پایین انداختند. کشته شدن یزدانی را دیده‌ام و همه را با جزییات کامل خاطر دارم. یادم می‌آید روز پیشواز از ارتش هنگام عبور از جلوی منزل آقای فتحی با دیدن جنازه‌ها میخکوب شدم. شمردم، ۱۹ نفر بودند. در محل معروف به «طییاره مئیدانی» ایستادیم و انتظار طول کشید خسته و نگران مادرم بودم، آیا می‌توانم تنها به خانه برگردم؟ بالاخره کامیونهای ارتش دیده شد اولین ماشین که ایستاد، افسری پیاده شد تا آن لحظه متوجه نبودم که ۳ نفر با دستهای بسته بین جمعیت هستند هر ۳ نفر را دست و پا بسته زمین خواباندند و سر بریدند. خونشان روی لباس‌هایم پاشید. به شدت بر خودم لرزیدم و هنوز هم آن لرزش را در وجودم احساس می‌کنم. شب وقتی ماجرا را برای پدرم تعریف کردم، گفت یکی از آنها الهوردی دباغ بود" 
شاعر سهراب طاهر , از افسران قیزیل باش حکومت ملی آزربایجان می‌نویسد "۱۹ آذر ارتش شاه وقتی‌ وارد قافالان کوه شد یک فدائی ۱۶ ساله را که دستگیر کردند برای ایجادرعب و وحشت در بین فدائیان آزربایجان و روحیه بخشیدن به ارتش شاه , به اسم قربانی برای ایران با شعار "زنده باد شاه! زنده باد ایران" سر بریدند ... در ۲۷ آذر ۱۳۲۵ تمامی‌ آزربایجان اشغال شد و روز‌ها اجساد شهدا بر روی زمین یخبندان تبریز ، اورمیه ، سراب ،مرند ، سولدوز ، ماکو ، مراغه ، شبستر ، زنجان ، جلفا .... ماند. طوری که بعدها نمی‌شد این جنازه‌های یخزده را برای جمع آوری از زمین کند .... عضو‌های دستگیر شده فرقه دمکرات و نزدیکان آنها‌را به اعدام و زندان‌های طویل مدت در مناطق کویر نشین فارس محکوم کردند"
در مورد ۲۶ آذر روز جشن کتاب سوزان ایرانیان که در تمامی‌ شهر‌های آزربایجان بر پا گشت دکتر احمد ساعی در خاطرات خود درخوی در مصاحبه با مجله «خوی نگار» چنین می‌گوید: "تحصیلات ابتدائی را در مدرسه‌ای ۳ کلاسه در کوچه شهربانی که اسمش یادم نیست شروع کردم. کلاس اول دبستان ما با جریان فرقه دمکرات مصادف شد. کتابهای مان به زبان ترکی بود و معلم، دیکته را هم به زبان ترکی می‌گفت. فکر می‌کنم آذرماه ۱۳۲۵ بود که یک روز آقای مهدی زاده مدیر مدرسه، به ما اعلام کرد همه کتابهایمان را به مدرسه بیاوریم. تل بزرگی از کتاب‌ها جمع شد و همه را آتش زدند. در دنیای بچگی، هم از آتش بازی خوشحال بودیم و هم فکر می‌کردیم که دیگر مشق نخواهیم نوشت!" رژیم فارس اوج بیشرمی را جنایت نشان داد طی‌ یک سال حاکمیت ملّی آزربایجان کتاب‌های چاپ شده درسی‌ به زبان مادری "تورکی" و داشته های فرهنگی سرزمین آزربایجان را به آتش کشاند

آردینی اوخو
جمعه 10 مهر 1394
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,

سومئر دیلی ایله تورک دیللری نین اوْرتاق سؤزلری

0 گؤروش
یازار:‌ kölgə siz


 آدلیم سومئرشوناسلاردان بیری دئییر:” تاریخ سومئر ایله باشلاییر.”اوْنلار انسانلارا یازی یازماغی اؤیره تدیلر. اؤز افسانه لرینی گیل اﯙزه رینده یازدیلار. زیقورات دئییلن یوکسک تاپیناقلار تیکدیلر. اکین چیلیک ، مال داوار بئجرمک، باغچی لیق،آل وئرچیلیگه باشلادیلار. قانون ، حقوق، قضاوت بینؤوره سینی قوْیدولار.

سومئر دیلی نین هانکی دیللر عایله سیندن اوْلدوغو بوگونه کیمی یئترینجه آچیقلانمامیشدی. تامیل لر ، مجارلار، فین لر، تورکمن لرو بیر چوْخ باشقا ائللر، سومئرلری اؤزلریندن ساییرلار.
” گیرشمن”ین دئدیگینه گؤره دؤردونجو مین ایللیکده خزر ده نیزی قیراغیندا التصاقی دیل ایله دانیشان ائللر یاشاییردی. اوْنلار خزر ده نیزی قیراغیندان قارا ده نیز قیراغینا ده ک یاییلمیشلار.تورکمنستان، آذربایجان، ایران ، آنادولو (تورکیه) بؤلگه لرینده یاشامیشلار.
یاد ائللر آخینی ، اوْنلاری اؤز یوردلاریندان عراق ( اوروق شهری آدیندان آلینان) اؤلکه سینه کؤچدوردو. بوندان سونرا ، اوْنلارا سومئر آدی وئریلدی.
تورکمن اوْلان- ” بئگ مراد گئرئی” سومئرلرین تورکمن اوْلدوغونو سؤیله ییر. اوْ ، دؤرونجو مین ایللیکده باش وئره ن قوراقلیقدان ، عشق آباد چئوره سینده کی تورکمن لرین عراق اؤلکه سینه کؤچمه یه چاره سیز اوْلدوغونو یازیر.
اوْ ایکی یوزاللی دن آرتیق تورکمن-تورک سؤزلری ایله سومئر سؤزلری ، افسانه لری ، یئر آدلارینی قارشیلاشدیرمیش ، سومئرلرین تؤرکمن اوْلدوغونو گؤسترمه یه چالیشمیشدی.
خزر ده نیزی قیراغیندا اوزانان ” گیلان” بؤلگه سینده قازینتیلاردا تاپیلان شئی لر و بونلارین اوزرینده کی نقش لر سومئرده کی قیلقامیش (بیلقامیش) افسانه لرینه چوخ – چوخ بنزه ییر.....

آردی وار...(ادامه دارد)

آردینی اوخو
یکشنبه 28 تیر 1394
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,

دده قورقود حماسه لرینده ساواش یاسالاری

0 گؤروش
یازار:‌ kölgə siz


فولکلوریک دستانلاریمیزدا, اوْ جوٍمله­دن دده ­قورقود کیتابیندا یئرلشن بوْیلاریمیزدا چئشیتلی قوْنولار ایله قارشیلاشیریق. بئله­کی, سایی اوْن ایکی اوْلان بو بویلارین هامیسیندا حماسه و دؤیوشکنلیک بیرینجی سؤزو دانیشیرسا, بوْیلارین بیر سیٌراسیندا همین قونولارلا یاناشی باشقا ائلئمئنتلری ده دویماق اوْلور. ائله بو باخیمدان دده ­قورقود کیتابی بوْیلارینی دؤرد حیصّه­یه بؤلمک اولار.

۱- حماسی بویلار.

۲- حماسی- افسانه­وی بویلار.

۳- حماسی- لیریک بویلار.

۴- حماسی- معیشتله باغلی بوْی.

 اؤرنک اوْلاراق بو کیتابین یئددی بویو آرتیق دؤیوشکنلیک, قوْچاقلیق­ایله یوْغرولموش و حماسی بوْیلار ساییلیر و او بوْیلاری بئله سیٌرالاماق اولار:

دیرسه­خان اوْغلو بوغاج بوْیو, سالور قازانین ائوی­نین ییٌغمالاندیغی بوْی, قازان بَی اوْغلو اوْروز بَیین دوستاق اوْلدوغو بوْی, غازی­لیق قوْجا اوْغلو یئگنگ بوْیو, بکیل اوْغلو ایمران بوْیو, سالور قازانین دوستاق اوْلدوغو بوْی و اوشون قوْجا اوْغلو سَیرَک بوْیو.

حماسی-  افسانه­وی بوْیلار ایسه باساتین تپه گؤزو اؤلدوردویو بوْی و دوخا قوْجا اوْغلو دلی دومرول بوْیوندان عیبارتدیر؛ هابئله بامسی بئیرک­ایله بانی چیچک بوْیو, ائله­جه­ ده قانتورالی­ایله ساری دوْنلو سَلجان خاتون بوْیو حماسی- لیریک بوْیلار, دیش اوْغوزون ایچ اوْغوزا عاصی اوْلدوغو بوْیو ایسه حماسی و معیشتله باغلی بوْی حئساب ائله­مک اوْلار.

سؤز یوْخ کی بو بوْیلارین هر بیرینده بو گؤستریلن قوْنولاردان علاوه باشقا قوْنولار و ائلئمئنتلر اوْ جوٍمله­دن عائیله, معیشت, دینی ایناملار- عنعنه­لر, وطنله باغلی موٍناسیبتلر و ساییره ده آز- چوْخ اؤزونو گؤسترمکده­دیر.

دده ­قورقود بویلارینی اوخودوقجا, اونلاردا دویولان اولو بابالاریمیزین یوٍکسک اینسانلیق دَیَرلری, دوٍنیا گؤروشلری, کؤنول اوْخشایان و گوٍوندیریجی عادت- عنعنه­لری اوْخوجونو حئیران ائدیر.

بو شاه اثری چئشیتلی آچیلاردان آراشدیرماق, اؤیرنمک و آچیقلاماق هر بیر سوْیداشیمیزین میللی بورجودور. همین فیکیره اساساٌّ بیز ده بو قوْنودا الیمیزدن گلن قدَر بو زنگین اثرده قبول ائدیلمیش و حیاتا کئچیریلن ساواش یاسالاریندان (حربی قانونلاردان) اؤرنکلر گؤستره­رک, اولو بابالاریمیزین حیاتی­نین حماسی یؤنلری­ و اوْنلارین ساواش مئیدانلاریندا اؤزلری و اؤزگه­لر ایله داورانیشلاری­ایله تانیش اوْلماغا چالیشاجاییق.

دده ­قورقود حماسه­لرینده باییندیرخان کیمی خانلار خانی, قازان بَی کیمی بَیلر بَیی و ساییره­نین یانیندا یاخشی مؤوقع قازانماق, ایگیتلرین اؤز هیمّتی, قوچاقلیغی و قهرمانلیغیندان آسیلی­دیر. اؤرنک اوْلاراق “اوُشون قوْجا” اوْغلو “سَیرَک” بوْیوندا “اگرک” آدلی قوْچاق, قوْرخماز بیر ایگیت قازان بَیین مجلیسینه گلنده بَی­لری باسا- باسا گئچیب قازان بَیین قارشیسیندا اوْتورورموش کی, بیر گوٍن “ترس اوزامیش” آدلی کیشی اوْنا دئییر:

– آی اوُشون قوْجا اوْغلو, بو اوْتوران بَی­لر هر بیری اوْتوردوغو یئری قیٌلیجی­ایله, چؤرگی­ایله اله کئچیریبدیر. سن ساواش مئیدانیندا باش­می کسدین؟ قان­می تؤکدون؟ ترس­اوزامیشین بو سؤزونون قاباغیندا اگرَگ,- باش کسمک, قان تؤکمک هوٍنَرمی­دیر؟- سوْروشاندا, ترس­اوزامیش:- هن هوٍنَردیر,- دئییر. بئله بیر حادیثه­یه قازان بَی اوْغلو اوْروز بَیین دوستاق اوْلدوغو بوْیدا دا راست گلمک اوْلور. قازان بَی ساغینا باخیر گوٍلور, سوْلونا باخیر سئوینیر, قارشی­سینا باخدیقدا الین الینه چالیب آغلیر. آتانین بو ایشیندن اینجییَن اوْغلو, بو ایشین عیللتینی سوْروشدوقدا آتا دئییر:

ساغ اله باخاندا قارداشیم “قارا گونه”نی گؤردوم, اوْ, باش کسیب, قان تؤکوب, قهرمانلیق گؤستریب, غنیمت آلیب, آد قازانیبدیر. سوْل اله باخاندا داییم “اوْروز قوْجا”نی گؤردوم, اوْ دا باش کسیب, قان تؤکوب, غنیمت آلیب, آد قازانیبدیر. قارشیما باخدیقدا سنی گؤردوم, نه اوْخ آتمیسان, نه قیٌلیچ چکمیسن, نه آیری بیر قهرمانلیق گؤسترمیسن!

همین بوْیلاردا عوٍنوان آلماق دا ایگیدین اؤز چیخارینا و باجاریغینا باغلی­دیر. بو حقیقتی دیرسه­خان اوْغلو بوغاج بوْیو, بای بؤره­ بَی اوْغلو بامسی بئیرک بوْیو, ائله­جه­ ده باساتین تپه­گؤزو اؤلدوردویو بوْیدا آچیق- آچقار گؤروروک. دئمک بیر بؤیوک کَلی یوُمروغو ایله اؤلدورن دیرسه­خان اوْغلو, دده­ قورقود طرفیندن “بوغاج” عوٍنوانینا لاییق گؤرونور. بای بؤره بَی اوْغلو بامسی دا تاجیرلری سوْیان یوْل­کسنلردن تاجیرلرین مالینی قورتاردیغینا, یوْل­کسنلری جزالاندیردیغینا گؤره, ائل آغ ساققالی قوْرقوت آتانین مصلحتی­ایله “بامسی بئیرک” آدلانیر, تپه­گؤز بوْیوندا, اسلان سوٍدو اممیش, بوناگؤره ده هله اوشاقلیقدا آتلاری باسیب ییٌخابیلن اوْروز قوْجا اوْغلو یئنه ده ائل آتاسی طرفیندن “باسات” عوٍنوانی آلابیلیر.

عوٍنوان آلماقدان علاوه دؤیوشجولر و قهرمانلیق گؤسترمیش ایگیتلر, دؤیوشدن سوْنرا, خانلار خانی و بَی­لر بَیی طرفیندن ده عزیزلنیر, اوْنا, خلعت, آت, دوه, یایلاق, و حتّا بگلیک وئریلیر. همین عنعنه­یه اساساٌّ سرحدلری قوْرویان قهرمانلار دا خان و پادشاه طرفیندن عزیزلنیر, آغیرلانیر و خلعت, آت, سیلاح آلابیلیر. اؤرنک اوْلاراق گوٍرجوستان سر حددینده قراووللوق ائدن بکیلی گؤسترمک اوْلار کی, خانلار خانی باییندیرخان اوْنو نه قدَر و نئجه عزیزله­ییر.

دده قورقود بوْیلاریندا هئچ واخت ایکی اوٍزلولویه, یالانا و بونلار کیمی یاراماز ایشلره یوْل وئریلمیر. دؤیوش مئیدانیندا قهرمان ایگیت کیملیگینی و اؤز آدینی حتّا دوٍشمندن ده گیزلتمه­مه­لی و اوْنو سوْروشانا, دوْغرو و اوْلدوغو کیمی سؤیله­مه­لی­دیر. بئله کی, “ار- اردن آدین یاشورماق (گیزلتمک) عئییب(مان) اولور”, جوٍمله­سینی قازان بَی دوستاق اوْلدوغو بوْیدا قازان بَیین دیلیندن اوْنون مئیدانینا گلمیش و تانیمادیغی ایگیتلره, تپه­گؤز بوْیوندا تپه­گؤزون دیلیندن اوْنو اؤلدورمک ایسته­ین اوْروز اوْغلو باساتا, اوشون قوْجا اوْغلو سَیرَک بوْیوندا, سَیرَگین مئیدانینا گؤندریلمیش اَگرَگین دیلیندن سَیرَگه و سایرده بئله بیر جوٍمله­لرله قارشیلاشیریق.

دده ­قورقود حماسه­لرینده دؤیوش مئیدانلاریندا قهرمانا یاردیم ائتمه­یه گلن ایگیت, قهرمانین ایذنی اوْلماسا, مئیدانا گیرمه­مه­لی­دیر. بئله بیر ایش هم قیٌنانیر, هم ده بعضاٌّ مئیدانا گیرَنین جزالانماسینا سبب اولور.

اؤرنک اوْلاراق, قانلی­قوْجا اوْغلو قان­تورالی دؤیوش مئیدانیندا دوٍشمنین موٍحاصیره­سینه دوٍشن چاغدا, اؤز آداخلیسی “ساری دوْنلو سلجان خاتون” اوٍزو اؤرتولو بیر قهرمان کیمی اوْنون یاردیمینا گلیب, بیر باشدان دوٍشوب دوٍشمنی قیٌرماغا باشلایاندا, قانتورالی اوْنو گؤرور, آمما تانیمادیغی اوٍچون­ سسله­ییب دئییر: آی ایجازه­سیز ساواشا گیرن ایگیت کیمسن؟ بیزیم ائلده ایجازه­سیز ساواشا گیرمک و ساواشانا یاردیم ائتمک مان ساییلیر. ایندیجه مئیداندان چیٌخماسان اؤزوم سنی جزالاندیرارام.

یئنه ده دستانلاردا بعضی ایگیتلرین “دستورسوزجا(ایجازه­سیز)  باییندیرخانین یاغی­سین(دوٍشمنینی) باسان” بیر قهرمان کیمی قلمه وئریلدیگیندن بللی اوْلورکی, اوْغوزلاردا موٍحاریبه مئیدانلاریندا بیرینه و یا بیر قوْشونا آرخا چیٌخماق, اوْنا یاردیم اوٍچون مئیدانا گیرمک ده اوْنون ایجازه­سینه باغلییدی.­

دستانلاردا حربی قانونلار اوْلدوقجا دیقّتلی و قاچینیلمازدیر. بئله­کی ایجازه­سیز یاردیما گلنه ایجازه وئریلمیرسه, دؤیوش مئیدانیندان قاچان دا کیم اولدوغونا باخمایاراق, اؤلوم جزاسینا محکوم اوْلور. نئجه­کی دؤردونجو بوْیدا اوْخویوروق, قازان بَی, اوْغلو اوْروز بَیین اسیر دوٍشدویونو بیلمیر و اوْنون ساواش مئیدانیدان قوْیوب قاچدیغینی ظّن ائده­رک, فرمانی آلتیندا اوْلان ایگیتلره دئییر:

– اوْغلوم مئیداندان قاچمیش اوْلسا, اوْنو یاخالاییب, اؤلدورندن سوْنرا اؤلوسونو آلتی تیکه ائدیب, آلتی یوْلون آییردیندا قوْیمالی­ییق!

همین قانونلارا اساساٌّ, یاتیب یوخلامیش دوٍشمن عسگری, الینده قوْپوز اوْلان دوٍشمن عسگری و یا مئیدانی بوراخیب قاچان دوٍشمن عسگری اؤلدورولمور. بئله کی اوشون قوْجا اوْغلو سَیرَک دستانیندا سَیرَکی اؤلدورمه­یه گؤندریلن اَگرَک, سَیرَکی یاتیب یوخولامیش گؤرنده, اوْنو اوّلجه یوخودان اویاتماغا چالیشیر. همین بوْیدا سَیرَک ده اویاناندا باشی اوٍستونده دوران ایگیدی گؤرور, قیٌلیجینی چکیر, اوْنو اؤلدورمه­یه گلن ایگیدی وورماق ایستیرسه, اوْنون الینده قوْپوز گؤروب دئییر: کافر دده ­قورقودون قوْپوزو حؤرمتینه سنی قیٌلیجلامادیم, الینده قوْپوز اوْلماسایدی, ایندی سنی ایکی بؤلموشدوم. .

داستانلارین نئچه­سینده تسلیم اولوب آمان ایسته­ین دؤیوشجونو اؤلدورمکدن واز کئچیرر. بئله بیر قانون حتّا اوغوز دوٍشمنلری و حتّا خائین آداملار طرفیندن ده حیاتا کئچیریلیر؛ اؤرنک اولاراق اوْروز بَی دوٍشمنه اسیر اوْلاندا, اوْنو قورتارماغا گلن آتاسی, دوٍشمن الینه دوٍشمه­سین,- دئیه, قایتارماق ایسته­ین اوْروز بَی, دوٍشمنه خطاباٌّ:- آمان مره کافر, تانگری­نین بیرلیگینه یوْخدور گوٍمان,- دئدیکده, اوْنا امان وئریلیر. یئنه ده ایکینجی بوْیدا دوٍشمن الینده دوستاق اوْلان اوْروز بَی دار آغاجی­نین دیبینده و اؤلدورولمه­یه گتیریلنده, دوٍشمنه دئییر: – مره کافر, آمان, تانری­نین بیرلیگینه یوْقدیر گوٍمان, قوْیون بنی بو آغاجلا (دار آغاجی­ایله) سؤیله­شیم (دانیشیم). اوْنا دا آغاج­ایله دانیشماغا آمان وئریلیر. هابئله بیرینجی بوْیدا دیر­سه­خانی اؤز ایگیتلری خیانتله یاخالاییب دوٍشمنلره وئرمه­یه آپاراندا, دیرسه­خان اوْنو ایگیتلری­نین الیندن قورتارماغا گلن ایگید, بو خائینلرین الینه دوٍشمه­سین,- دئیه, اوْنو قایتارماق ایسته­دیکده, اوْنلارا دئییر:- آمان تانری­نین بیرلیگینه یوْقدیر گوٍمان, منوم الومی شئشین, قوْپوزومی الومه وئرین, اوْل ایگیدی دؤندَره­ییم.

همین اوْلای بامسی بئیرک بوْیوندا دلی قوْچارین دده ­قوْرقوددان آمان ایسته­مه­سینده, دوخا قوْجا اوْغلو دلی دومرول بوْیوندا دلی دومرولون عزرائیلدن آمان ایسته­مه­سینده, بکیل اوْغلو ایمران بوْیوندا دوٍشمن سرکرده­سی­نین ایمراندان آمان ایسته­مه­سینده ده تکرار اوْلور.

همین حربی قانونلارا اساساٌّ دؤیوش مئیدانیندا, سیلاحینی آتیب قاچان و یا تسلیم اوْلان دوٍشمنی قوْووب یاخالامیر و اؤلدورمورلر. میثال اوٍچون: ایکینجی بوْیدا اوْغوز ایگیتلری­ایله دوٍشمن آراسیندا گئدن ساواشدا گؤروروک کی, قازان بَی قاچانی قوْومور, آمان دئییب تسلیم اوْلانی اؤلدورمور. همین حادیثه قانلی قوْجا اوْغلو قانتورالی بوْیوندا دا تکرار اوْلور؛ بئله­کی قانتورالی­ایله سلجان خاتون بیر طرفده, ترابزون حاکیمی­نین گؤندردیگی قوْشون دا بیر طرفده اوْلان ساواشدا, قانتورالی­ایله سلجان خاتون, قاباقلاریندان سیٌنیب قاچان قوْشونون قاچانینی قوْومور, آمان دئیَنینی اؤلدورمورلر.

اوْغوز دوٍشمنلری اوْغوز ایگیتلرینی یاتیب یوخولامیش و یا اوْیاق دا اوْلسا باشی قاریشمیش واختدا, هابئله خسته­لندیگی حالدا یاخالاماغا و اؤلدورمگه داها آرتیق ماراق گؤستریرلر. سؤزوموزه شاهید قازان بَیین تومانین قالاسی بَی­لری طرفیندن یوخلامیش حالدا آپاریلماسی, بامسی بئیرگین اؤز توْیونون گئجه­سی بایبورد حاصاری قوْشونو طرفیندن اوْغورلانماسی, بکیل بگین قایایا توْخونماقلا بودونون سیٌنماسی خبری دوٍشمنلرینه چاتماقلا, اوْنلارین فورٍصتدن فایدالانیب بکیلین حریمینه قوْشون چکمه­سی و سایره­دیر.

دده قورقود بوْیلاریندا تاجیرلر ده دؤیوشجو دوٍشمنلر طرفیندن آماندادیرلار. دئمک هم اوْغوز ائللری, هم ده اوْنلارین دوٍشمنلری, تاجیرلردن خیانت و یا زیان گؤرمه­یینجه اوْنلارا هئچ بیر انگل تؤرتمیرلر. بو حقیقتلری بامسی بئیرگ بوْیوندا و بئیرگین اؤلوسوندن- دیریسیندن خبر گتیرمک اوٍچون بایبورد حاصارینا گئدن بزیرگانلاردان, قازان بَیین دوستاق اوْلدوغو بوْیدا اوْنو قورتارماق اوٍچون تومانین قالاسینا قوْشون چکن اوْغوز ایگیدلری­نین, دوٍشمن معبدینه یاخینلاشدیقدا, ایز ایتیرمک اوٍچون بزیرگان گئییمی گئیمه­لریندن یاخشی باشا دوٍشمک اوْلور.

هئچ بیر ساواشدا سرکرده­نین سؤزوندن چیٌخماق اوْلمور. بوٍتون تک به­تک ساواشلاردا سرکرده- سرکرده­ایله, اوْندان آشاغی درجه­لرده اوْلانلار, هر بیریسی اؤز درجه­سی و روٍتبه­سینده اوْلان دؤیوشچولر ایله دؤیوشورلر. بئله اوْلماسا یعنی سرکرده­نین ساواشینا عادی بیر دؤیوشجو گلسه, بو ایش او سرکرده­نی تحقیقر ائله­مک و آلچاتماق کیمی قیمتلنیر. بونا اساساٌّ ساواشلاردا قازان بَی دوٍشمن سرکرده­لریندن اوْلان شؤکلو ملیک­ایله قارشیلاشیر, بئله­کی اوٍچ ساواشدا قازان بَی­ایله شؤکلو ملیکین ساواشینا شاهید اولوروق. هابئله دوٍشمندن اوْلان قارا توٍکن ملیک­ایله بوغاجیق ملیک, اوْغوز ایگیدلریندن اوْلان قیٌیان سلجوق اوْغلو دلی دوْندار ایله قازان بَیین قهرمان قارداشی “قاراگونه” کیمی قهرمانلارلا ساواشیرلار. حتّا دیٌش اوْغوزون ایچ اوْغوزا عاصی اوْلدوغو بوْیدا دا دیٌش اوْغوزون باشجیسی اوْروز قوْجا, ایچ اوْغوزون باشجیسی قازان بَیی اؤزونه قیٌریم(قنیم) سئچیر, اوْنونلا ساواشاجاغینی بیلدیریر, قالان دیٌش اوْغوز بَی­لری ده هر بیریسی ایچ اوْغوز بَی­لریندن اؤزونه تای اوْلان بیر ایگیدی اؤزونه قیٌریم سئچیر.

دئمک هر قهرمانین نه­قدَر بؤیوک قهرمان اوْلدوغوندا, اوْنونلا ساواشان قهرمانین گوٍجلو, باجاریقلی, آدلی- سانلی اوْلدوغو دا ائتگی­سیز دئییلدیر.

اوْغوز ائللرینده قادینلار دا لازیم گلنده دؤیوش مئیدانلارینا گئدیر, دوٍشمنله قارشیلاشیر و حماسه یارادیرلار. اؤرنک اوْلاراق ساری دوْنلو سلجان خاتون اوْغوز ائلینه گلین گتیریلَنده, بو گلین قیٌز, سوْنرادان آتاسینین اوْنو قایتاریب آپارماغا گؤندردیگی قوْشون­ایله ائله ساواشیر کی, اوْنلارین چوْخو اؤلور, قالانی دا قاییدیر قاچیر.

قازان بَی اوْغلو اوْروز بَیین دوستاق اوْلدوغو بوْیدا قازان موٍحاریبه مئیدانیندان قاییداندا, اوْنون حیات یوْلداشی “بوْیو اوزون بورلا خاتون” اوْغلونون قاییتمادیغینی دویاراق اؤز حیات یوْلداشی قازان بَیه دئییر: اوغلومون باشینا نه گلیبسه منه سؤیله. او دوٍشمن الینه اسیر دوٍشوبدورسه, آتام باییندیرخانین یانینا گئدیم, آغیر قوْشون و چوخلو ساواش یاراغی و خرجلیک آلیم و اوغلومون آردینجا گئدیم. بئله اوْلسا, یارالانیب آتیمدان دوٍشمه­یینجه, ال- آیاغیم دوْغرانمایینجا, اوْغلومو قایتارمایینجا یوْلومدان دؤنمه­یه­جگم.

ائله بو بوْیدا قازان بَی, اوْغلونو دوٍشمن الیندن قورتارماغا گئدنده, اوْنون حیات یوْلداشی “بوْیو اوزون بورلا خاتون” دا سیلاحلانیر, یاراقلانیر  و اوْغوز ایگیتلریندن قاباق اؤزونو ساواش مئیدانینا یئتیریر. اوْغوز ایگیتلری­ایله چیگین- چیگینه ساواشیر و ساواشدان دا باشی اوجا چیٌخیر.

دده ­قورقود بوْیلاریندا ساواشلاردان قاباق دؤیوش طبلی, نقاره­لر, شئیپورلار چالینیر, ساواشلارین هامیسیندا اوْغوز ایگیتلری ظفر چالیر, دوٍشمندن آلینان غنیمتلرین بئشدن بیری باییندیرخانا آیریلیر و هر ساواشدان سوْنرا بؤیوک بیر مجلیس قورولور. او مجلیسده ساواشدا ایشتیراک ائدن ایگیتلر, قهرمانلار عزیزلَنیر. نهایتده دده ­قوْرقود گلیر بوْی بوْیلاییر, سؤی سؤیله­ییر, اؤیود وئریر و دوعا ائدیر

آردینی اوخو
یکشنبه 28 تیر 1394
بؤلوملر : تاریخ و فرهنگ,