

طبیعتاً هویت واقعی هر ملتی را بایستی منسوبیت قومی و تاریخ حقیقی آن ملت شکل دهد. اگر به غیر از آن باشد، افراد هر ملت، تلاشی که در راه اعتلای ملت خود می نمایند در واقع در راه ملتی دیگر کرده اند. چه بسیار افراد وطن دوست و ملی گرایی که در راستای اعتلای ملت خود فداکاری ها کرده اند، اما در واقع به جهت جعل تاریخ و القاء هویتی جعلی، در واقع به بیراهه ای نامربوط سوق داده شده اند. لذا اطلاع دقیق در مورد هویت و تاریخ واقعی خود برای هر شخصی که سعی در انجام چنین فداکاریها در راستای پیشرفت ملت خود دارد، امری ضروری و واجب می باشد.
در کشوری که امروزه ایران می نامیم، کمتر محققان تیزبینی پی به تاریخ حقیقی آن برده اند. زیرا تحت تاثیر بمباران اطلاعاتی غرب و بویژه انگلستان و همدستان این کشور، حتی اکثر محققان کشور هم تحقیقات خود را از روی تاریخسازیهای غرب برای این سرزمین استوار نموده و جعلیات معجون واری را بنام تاریخ ایران شکل داده و به خورد مردم داده اند. بطوریکه تاریخ جعلی ارائه شده، نه سرگذشت و تاریخ مردم ساکن در آن، بلکه تاریخ اقوام دیگری بوده که در راستای طرح استعمارگران غربی و روسیه و نیات پلید آنها در جهت مقاصد استعمارگرانه آنها بنام تاریخ بر مردم منطقه وصله گردید. چنانکه تا آمدن نمایندگان انگلستان به دربار قاجاریه و اقدامات جاسوسان انگلیسی در جهت تاریخسازی برای به اصطلاح ایرانیان هیچ منبع تاریخی این مرز و بوم، از هخامنشی و کوروش نامی نمی برد. براستی نیز با پژوهش های تیزبینانه مشخص می گردد که نه هخامنشیان و نه کوروش هیچ ربطی به مردم فارس و کلاً مردم منطقه ندارد. با اندک تحقیقاتی بر روی زبان پارسی دوره هخامنشی متوجه می شویم که زبان آنها زبانی با ریشه و ساختمان کاملاً متفاوت با زبانهای منطقه و از جمله پهلوی، فارسی (در اصل تاجیکی) و دیگر زبانهای باستانی و فعلی منطقه می باشد. زبانی که کلاً مربوط می شود به خانواده زبانهای اسلاوی که دارای جنس مذکر، مؤنث و خنثی بوده و سه صیغه مفرد، مثنی و جمع و به طور کلی تمام خصوصیات زبانهای اسلاوی را دارد. حتی اسم تابع جنسیت بوده و در حالتهای مختلف فاعلی و مفعولی و اضافی و غیره تغییر می نماید که تماماً منطبق بر زبانهای اسلاوی می باشد. نه تنها زبان تاجیکی در ایران که فارسی می نامیم، حتی هیچ یک از زبانهای رایج در این سرزمین دارای چنین ساختمانی نمی باشد. علاوه براین اسامی و واژه های کلیدی که در پارسی هخامنشی وجود دارد، اسلاوی هستند و اکثرشان در روسی امروزی هم کاربرد دارند. مثلاً می توان به نام خدا “بگ”، گرگ “ووک” و دهها واژه دیگر و بسیاری از فعلها اشاره کرد که با زبانهای اسلاوی یکسان می باشند. اگر کسی شکی می کند به راحتی می تواند حداقل در حد مقدماتی یکی از زبانهای اسلاوی از جمله روسی را یاد بگیرد و واژگان و ساختار زبان پارسی هخامنشی را با آن مقایسه نماید. آنگاه شک و شبهه وی رفع می گردد.
ادامه مطلب...>>>
آذربایجان دیاری است که از گهواره های نخستین تمدن بشری بوده و تمدن های درخشانی همزمان و پس از نخستین
تمدن بشری یعنی سومریان در این خطه شکل گرفته است ، صنعت فلز کاری برای
نخستین بار در آذربایجان ابداع و رشد و تکامل یافته است . در کتب تاریخی
امروزی نقطه ی شروع تاریخ ایران به اشتباه پس از هخامنشیان در نظر گرفته می
شود، در حالی که پیش از هخامنشیان تمدن های درخشانی وجود داشته و کم اهمیت
جلوه دادن و جعل وتحریف تاریخ و این تمدن ها صرفا به خاطر غیر ایرانی
زبان بودنشان بی انصافی و به دور از اخلاق تاریخ نگاری است ؛ آذربایجان خطه
ایست که تمدن های درخشان "هورری" ،"اورارتو" ،"قوتتی"،"لوللوبی"،"آلبانی" و
مهمتر از همه" ماننا" که بعدها ماننا-ماد یا ماد کوچک یا ماد آتروپاتن
خوانده شد و یکی از درخشان ترین دوره های تاریخی این خطه بوده، در آن شکل
گرفته است .
خاورمیانه در طول تاریخ موطن و پذیرای سه گروه قومی
التصاقی زبان ، سامی زبان و هند و اروپایی زبان بوده است، در این منطقه
ترک زبانان جز گروه قومی اول هستند،زبان های عبری و عربی و آسوری جز شاخه ی
دوم و زبانهای پهلوی، فارسی دری، کردی و چندی دیگر جز گروه سوم به شمار می
آیند.
اقوام سامی زبان بیشتر در مصر و صحرای عربستان و عراق
کنونی پراکنده بودند ، اقوام التصاقی زبان در گذشته در بین النهرین و ایلام
و آذربایجان و کردستان کنونی ساکن گشته بودند .اقوام هند و اروپایی زبان
هم که از حدود 1000سال پیش از میلاد به ایران وارد شدند در نواحی مرکزی و
جنوب شرقی و شرقی ایران مسکون گشتند. دیاکونوف حضور عنصر هند و اروپایی
زبان در ایران را 1000 سال قبل از میلاد می داند.(دیاکونوف،تاریخ ماد،ص133)
گروهی اعتقاد دارند که ایران فقط جایگاه اقوام هندواروپایی زبان بوده است و
ترک ها پس از سلجوقیان به ایران وارد شده اند و پیش از سلجوقیان در ایران
ترک زبانی وجود نداشته است و حتی فرضیه ای مضحک تحت این عنوان که زبان
باستانی آذربایجان ترکی نبوده است و مغول ها زبان آذربایجان را که شاخه ای
از زبان فارسی دری یا پهلوی بوده است را عوض کرده و زبان ترکی را تحمیل
کرده اند ، بیان می کنند که در ادامه مضحک بودن این فرضیه و اینکه زبان این
خطه از هزاران سال پیش همان زبانی است که امروزه نیز به آن زبان در این
منطقه صحبت می شود را نشان خواهیم داد . احمد کسروی نخستین کسی بود که چنین
فرضیه ای را بیان نمود و صد البته با جعل و تحریف و بدخوانی منابع تاریخی
سعی در اثبات فرضیه پوچ خود داشت پس از وی نیز شاگردانش طوطی وار سخنان او
را تکرار و هیچ مطلب تازه ای را به مستندات وی نیفزودند . در سطور پایانی
این نوشته نمونه ای از تحریف های اینگونه افراد آورده شده است وچون پرداختن
به همه ی تحریفات و بدخوانی های کسروی وشاگردانش در این مقوله نمی گنجد ما
به یک نمونه بسنده کردیم.
آردی وار ( ادامه دارد)
چهار چرشنبه – آب – آتش- باد و خاک ( زمین) یعنی فلسفه «چرشنبه های آخر سال» میدانیم
که از زمانهای دور باور تورکان قام(یکتاپرست) و شامانیستی بر این بود که
چهار عنصر آب و آتش و باد و خاک هستند که باعث بیداری طبیعت میشوند. ۱) سوچرشنبه سی su çərşənbəsi این چهار اصل یعنی آب، حرارت، باد و خاک لازمه بیداری طبیعت اند و اگر یکی از آنها نباشد طبیعت سرسبز نمیشود. ۴ دلیل ساده و واضح که ملت فارس (ایرانی ۰ افغانی تاجیک ) و قومیت کرد این جشن طبیعت را از تورکها بر خود گزیده اند ۱- کلمه عید نوروز خود از نظر علم ادبیات کاملا برای فارسها بیگانه است عید ” یک کلمه عربی هست از نظر علم تاریخ هم
با نام “ینی گون بایارامی ” ثبت شده که از نظر علم ادبیات اگر به فارسی یا
هم خانواده آن کردی ترجمه کنیم میشود نوروز=نو +روز
تورکان آزربایجان چهار هفته قبل
از عید، و به مناسبت همین چهار عنصر روزهای چرشنبه یا به “فارسی
شده چهارشنبه “را برای اجرای مراسم انتخاب کرده اند.
این مراحل عبارتند از؛
۲) اود چرشنبه سی od çərşənbəsi
۳) یئل چرشنبه سی yel çərşənbəsi
۴) توپراق چرشنبه سیtopraq çərşənbəsi
در دستور زبان فارسی صفت بعد از اسم میشنید ولی کلمه “نوروز” اینگونه نیست
روز خوب – روز زیبا- روز نو… این ثابت میکند که کلمه نوروز ترجمه شده از زبان دیگر است
ولی در تورکی کاملاً به صورت عکس صفت قبل از اسم میشیند
گوزل گون – ینی گون-
.
.
ادامه مطلب...>>>
امپراطوری قاجار که بعد از حرکت مشروطه بصورت امپراتوری فدرال ایالتها,
ممالک
محروسه قاجار نام گرفته بود با انقراضش بدست کودتا و خیانت رضا
قولدور یا رضا پالانی
به احمد شاه و کمک انگلیسها جغرافیای چندین ملیتی
با همان شکل امپراتوری بدست
رضا پالانی افتاد .
امپراطوری قاجار یک جغرافیای سیاسی و امپراتوری تشکیل داده شده از چندین
ملیت و
حتی اقوام مهاجر بود که افشارها و صفویها و قاجارها تشکیل
داده بودند و در طول تاریخ
بعضی از ملتها با وطن خودشان به این
جغرافیایی سیاسی اضافه میشد یا از آن کم شده
ترکیب دولت دیگر یا دولت ملی
مستقل میگردید مثلا گرجیها -عراقی ها
تا سال ۱۸۱۳ میلادی آزربایجان بصورت کشوری واحد بر ممالک محروسه قاجار حاکم
بود. در
کشور محروسه قاجار که سیستم فدرال سنتی – حاکمیت خانات - بر آن
حکم میراند
مملکتی ولیعهد نشین بود . پس از امضای قراردادهای گلستان و
تورکمانچای آزربایجان به
دو قسمت تقسیم گردید
آزربایجان جنوبی تا انقراض سلسله قاجار به صورت مملکت خودگردان با
حفظ خاکهای تاریخی خود با۲۸۰- ۳۰۰ هزار کیلومتر مربع مساحت در ترکیب ممالک
محروسه قاجار به حیات خود ادامه داد، اما جدا شدن قسمت شمالی آن، ضربه
شدیدی بود
بر پیکر آذربایجان کهن و روحیه مردم غیرتمند آن، و همچنین باعث
تضعیف نفوذ و موقعیت
تورکها و آذربایجان در ممالک محروسه قاجار شد.
سرزمینهای تحت حاکمیت قاجار "ممالک
محروسه قاجار" نامیده میشد و از چهار
مملکت مستقل و کاملا خودگردان، آزربایجان؛
خراسان و ... و چند ایالت، گیلان
و... تشکیل شده بود.
ادامه مطلب...>>>

http://axarsu.persianblog.com
مئهران باهارلی
در زیر گزارش – عریضهای از سفارت دولت علیه عثمانی در ایران را آورده ام. در این گزارش که از تهران به استانبول ارسال گردیده گفته میشود احتیاجی به وجود سرویس مترجمان به زبان فارسی در هئیت نمایندگی و سفارت عثمانی در ایران نیست زیرا که در این کشور کلیه اهالی توانا به زبان ترکیاند. همچنین ذکر میشود که حتی هئیت نمایندگی انگلستان در ایران نیز مالوف به تکلم به دو زبان فارسی و ترکی است. بدلایل فوق گزارش مزبور از باب عالی تقاضا مینماید که مترجمین فارسی سفارت عثمانی – که در ایران احتیاجی بدانها نیست- به استانبول بازگردانده شوند.
چند نکته در پیرامون این گزارش-عریضه:
١-گزارش به سال ١٨١١ در دوره سلطنت فتحعلیشاه قاجار نگاشته شده است. یعنی زمانی که هنوز قفقاز جنوبی طبق قراردادهای ترکمانچای و گلستان (و بعدها خوارزم و بخشهای جنوب ترکمنستان طبق قرارداد آخال) از بدنه دولت قاجاری انتزاع و به امپراتوری روسیه الحاق نشده بود. قفقاز جنوبی عمدتا ترکنشین در آن دوران دارای متراکمترین جمعیت در تمام قلمرو کشور بود. تراکم جمعیتی بیمانند قفقاز جنوبی ترک باعث میشد که قبل از اشغال آن ناحیه توسط روسیه، ترکها دارای اکثریت مطلق در ترکیب اهالی قلمرو قاجاری باشند.
٢-در اوائل دوره قاجاریه، هر چند که فارسی به همراه ترکی یکی از دو زبان رابط (لینگوا فرانکا) و زبانی ادبی در ایران بود، اما درصد اهالیای که زبان مادریشان فارسی-دری و یا به اصطلاح آن دوره تاجیک بود، چیزی بین ١٠-١٥ درصد کل اهالی میشد. در چنین شرایطی طبیعتا غیر ترکهای ساکن در ایران نیز زبان اکثریت مطلق کشور یعنی ترکها را فرا میگرفتند و در نتیجه کلیه مردم ایران، بویژه ملل فارس و کرد و گیلک و تالش و تات و... که در همسایگی خلق ترک میزیستند- همانگونه که این گزارش نیز تائید می کند- توانا به زبان ترکی بودند.
٣-این گزارش نشان میدهد که زبان ترکی در آن دوره نیز مانند دورههای ما قبل (افشاری، صفوی، آغ قویونلو، قاراقویونلو، ...) به عنوان یک زبان دو فاکتوی رسمی عمل میکرده و از جمله در سفارتخانههای دولتهای خارجی در ایران، چه در تماس با مقامات رسمی ایران و چه در تماس با اهالی و توده مردم و خدمات سفارتخانهای، پابپای زبان فارسی (مورد سفارت انگلستان) و یا به تنهائی و بدون زبان فارسی (مورد سفارت عثمانی) بکار میرفته است.
٤-این گزارش نشان میدهد که در دوره مذکور تلقی دولتهای خارجی از ایران به درستی به صورت کشوری اساسا ترک و فارس و یا اقلا یک کشور دو زبانه ترک و فارس بود. این تلقی واقعگرایانه و مطابق با دادههای میدانی بویژه جمعیتشناسانه، با وقوع جنبش مشروطیت از سوی دولتهای استعماری اروپائی ترک شد و جای خود را به یک تلقی خیالی از ایران– که عمدتا خود همان دولتهای استعماری اروپائی آن را جعل کرده بودند-، یعنی کشوری منحصرا متشکل از فارسها و آریائی نژاد با تاریخ و هویتی پارسی و ..... تبدیل شد.
٥-در این سند نیز از زبان اهالی ایران با نام ترکی و بدون هیچ مقدمه و موخرهای یاد شده است. گزارش دهنده، از آنجائیکه موضوع بحث زبان است، صرفا نام زبان ترکی را در مقابل فارسی بکار برده و بدرستی لزومی به افزودن صفت ونامهای مشخص کننده لهجههای زبان ترکی رایج در ایران، حتی عثمانی ندیده است.
منبع: TC, Başbakanlık, Devlet Arşivleri Genel Müdürlüğü, Osmanlı Arşivi Daire Başkanlığı. Yayın Nu: 111, s 32
ترجمه متن گزارش سفارت عثمانی در تهران از ترکی عثمانی به فارسی (توسط مئهران باهارلی)
کلمات و پسوندهای تورکی با رسم الخط فونتیک مدرن ترکی نوشته، کلمات و عبارات فارسی و عربی عینا نقل شد.
" مشاهده شد
نامه رسمی است که توسط رابط یاسینجیزاده افندی در استانبول (به ما) تقدیم شد. با بیان این مطلب که به (تقاضای او برای) بازگشت مترجمان فارسی و فرنگیاش اجازه داده شد، برای رسیدن به نظر شاهانه به خاک پاک خسروانهشان عرض میشود. با وقوف عالیهشان بر مطلب، امر و فرمان از آن "حضرت من لاهوالامر" است.
عثمان افندی که در حال حاضر به همراهی سفیر (عثمانی) در ایران یاسینجیزاده السید عبدالوهاب افندی به مترجمی فارسی وی مامور شده و مستخدمین سرویس ترجمه (برای) اهالی، ضمن اعلام این مطلب که در اثر عدم امتزاج با آب و هوای آن حوالی بیمار شدهاند؛ بیان میکنند کل اهالی ایران توانا به زبان ترکیاند، حتی (هئیت سفارت) انگلیسها که در آن جانب میباشند مالوف به تکلم به فارسی و ترکی میباشند، و عدم احتیاج به مترجم (فارسی) آشکار شده است؛ تقاضا مینمایند که از سوی آستانه علیه برای بازگردان غلاماناش به سفیر مزبور اذن داده شود؛ و به سبب خواهش سفیر انگلستان مقیم در آنجا – همانگونه که غلامان دائره مستخدمین وی در نامهای که به طرف مستخدمین ما ارسال نمودهاند تحریر کردهاند- غلامان افندی مذکور (سفیر انگلستان) نیز با همان اذن به سوی آستانه علیه حرکت نمایند. پس از آنکه به آگاهی دولتشان رسید، آنچه میماند امر و فرمان حضرت ولی الامر است.
٢٣ جا. ١٢٦٦ (١٥ دسامبر ١٨١١)
اصل متن به ترکی عثمانی
"هو
منظوروم اولموشدور
یاسینجیزاده افهندینین درسعادتده اولان آدمیسینین تقدیم ائیلهدییی تقریریدیر. فارسی و فرنگی ترجومانلارینین عودتلهرینه رخصت وئریلمیش اولدوغونو مبین اولماقلا، مجرد منظور شاهانهلهری بویورولماق ایچین معروض خاک پای خسروانهلهری قیلیندیغی، محاط علم عالیلهری بویورولدوقدا امر و فرمان حضرت من لاهوالامریندیر.
حالا ایران ائلچیسی یاسینجیزاده السید عبدالوهاب افندینین معیتینه مامور قیلینان فارسی ترجمان عثمان افندی و رعایا ترجمانی قوللاری اول حوالینین هواسیله عدم امتزاجلا نامزاج؛ و اهالی ایران`ین مجموعو تورکی کلماتا مقتدر و اول جانبده اولان اینگیلترهلیلهر داخی فارسی و تورکی تکلمه مالوف اولدوقلاریندان، ترجمانا عدم احتیاج ظاهر اولدوغو بیانییلا؛ آستانه عالیه جانیبینه عودتلهرینده ائلچی مومی الیه داعیلهریندهن اذن وئریلمهسینی؛ اول طرفده مقیم انگلیز ائلچیسی رجا ائیلهدییینه بناءً افندی مومی علیه داعیلهری داخی اذن بیرله مرقومان قوللاری آستانه عالیه جانبینه حرکت اوزهره اولدوقلارینی؛ افندی مومی علیه داعیلهرینین کتخوداسی قوللاری بو دفعه طرف قوللارینا ارسال ائیلهدییی مکتوبوندا تحریر ائیلهدییی؛ معلوم دولتلهری بویورولدوقدا باقی امر و فرمان حضرت ولی الامریندیر.
٢٣ جا. ١٢٦٦ (١٥ خزیران، ١٨١١)"
قان آخیر آزربایجان دان
"منتقد ادبی" فارس عبدالعلی دستغیب از تبعید آزربایجانیها درزمان شاه ودر جریان حکومت مرحوم پیشه وری نوشت
"من در شیراز متولد شدم... اولین مطلب جدی که نوشتم و خیلی هم سر و صدا کرد، مطلبی بود درباره تبعیدیهای آزربایجان و در روزنامه ای که دکتر انور خامه ای چاپ میکرد چاپ شد و جالب است بدانید که این مطلب سر مقاله روزنامه هم شد. درسال ۱۳۲۶ دولت حدود ۲۶ هزار نفر را به دلیل "غائله" آذربایجان به نقاط بد آب و هوا تبعید کرده بود. آن موقع در حدود ۳۰۰- ۴۰۰ نفر از هموطنان آذری(بخوان تورکان آزربایجان ) را به جهرم، عده ای را به لار و عده دیگری را به بندرعباس بردند. عده ای را که به جهرم آورده بودند، معلوم بود اتهام آنها سبکتر است، چون هوای جهرم نسبت به هوای لار و بندر عباس ملایمتر است. زن و مرد و بچه در عسرت و سختی بودند و من با دیدن آنها خیلی متأثر شدم. مقالهای درباره وضع رقت بار آنها نوشتم و فرستادم و دکتر انور خامهای آن را در روزنامه حجار چاپ کرد."
قربانی کردن انسان در جلو ارتش ایران به اسم قربانی برای ایران با شعار "زنده باد شاه! زنده باد ایران"
ارتشایران با تاسی از ارتش بیرحم و افسران عقدهای جنایات زیادی که در تاریخ آزربایجان مثل و مانندی نبوده انجام دادند. از جمله قربانی کردن چندین فدائی در جلو کامیون ارتش با شعار "زنده باد ایران- قربانی برای ایران" که در تاریخ آزربایجان سابقه نداشته است در این مورد احمد ساعی از اساتید دانشگاه تهران در خاطرات خود در این باره در مصاحبه با ماهنامه «خوی نگار» چنین بیان میکند:
"... چند روز بعد، مدیر مدرسه بعد از نطق آتشینی اعلام کرد که برای پیشواز ارتش آماده باشید. هنوز ارتش وارد خوی نشده بود که دفتر فرقه دمکرات در طبقه دوم ساختمانی در میدان مرکزی، به دست ارتش (و اراذل اوباش وابسته به رژیم اشغالگر ایران) افتاد بلند گوی احمدی را هنگام سخنرانی گرفتند و از طبقه دوم پایین انداختند. کشته شدن یزدانی را دیدهام و همه را با جزییات کامل خاطر دارم. یادم میآید روز پیشواز از ارتش هنگام عبور از جلوی منزل آقای فتحی با دیدن جنازهها میخکوب شدم. شمردم، ۱۹ نفر بودند. در محل معروف به «طییاره مئیدانی» ایستادیم و انتظار طول کشید خسته و نگران مادرم بودم، آیا میتوانم تنها به خانه برگردم؟ بالاخره کامیونهای ارتش دیده شد اولین ماشین که ایستاد، افسری پیاده شد تا آن لحظه متوجه نبودم که ۳ نفر با دستهای بسته بین جمعیت هستند هر ۳ نفر را دست و پا بسته زمین خواباندند و سر بریدند. خونشان روی لباسهایم پاشید. به شدت بر خودم لرزیدم و هنوز هم آن لرزش را در وجودم احساس میکنم. شب وقتی ماجرا را برای پدرم تعریف کردم، گفت یکی از آنها الهوردی دباغ بود"
شاعر سهراب طاهر , از افسران قیزیل باش حکومت ملی آزربایجان مینویسد "۱۹ آذر ارتش شاه وقتی وارد قافالان کوه شد یک فدائی ۱۶ ساله را که دستگیر کردند برای ایجادرعب و وحشت در بین فدائیان آزربایجان و روحیه بخشیدن به ارتش شاه , به اسم قربانی برای ایران با شعار "زنده باد شاه! زنده باد ایران" سر بریدند ... در ۲۷ آذر ۱۳۲۵ تمامی آزربایجان اشغال شد و روزها اجساد شهدا بر روی زمین یخبندان تبریز ، اورمیه ، سراب ،مرند ، سولدوز ، ماکو ، مراغه ، شبستر ، زنجان ، جلفا .... ماند. طوری که بعدها نمیشد این جنازههای یخزده را برای جمع آوری از زمین کند .... عضوهای دستگیر شده فرقه دمکرات و نزدیکان آنهارا به اعدام و زندانهای طویل مدت در مناطق کویر نشین فارس محکوم کردند"
در مورد ۲۶ آذر روز جشن کتاب سوزان ایرانیان که در تمامی شهرهای آزربایجان بر پا گشت دکتر احمد ساعی در خاطرات خود درخوی در مصاحبه با مجله «خوی نگار» چنین میگوید: "تحصیلات ابتدائی را در مدرسهای ۳ کلاسه در کوچه شهربانی که اسمش یادم نیست شروع کردم. کلاس اول دبستان ما با جریان فرقه دمکرات مصادف شد. کتابهای مان به زبان ترکی بود و معلم، دیکته را هم به زبان ترکی میگفت. فکر میکنم آذرماه ۱۳۲۵ بود که یک روز آقای مهدی زاده مدیر مدرسه، به ما اعلام کرد همه کتابهایمان را به مدرسه بیاوریم. تل بزرگی از کتابها جمع شد و همه را آتش زدند. در دنیای بچگی، هم از آتش بازی خوشحال بودیم و هم فکر میکردیم که دیگر مشق نخواهیم نوشت!" رژیم فارس اوج بیشرمی را جنایت نشان داد طی یک سال حاکمیت ملّی آزربایجان کتابهای چاپ شده درسی به زبان مادری "تورکی" و داشته های فرهنگی سرزمین آزربایجان را به آتش کشاند
قات قومارباز کیمی ألیندهکینی ائله میز اوسته چیرپدی، دیسکیندیم. دئدیم بلکه تکخالدان، قیزیل اونلوقدان زادداندی. ساماوار باشیندا چای سوزه- سوزه بویلانیب باخدیم. دوغوردان دا اونلوقایدی. آمما آباجی قیزیل اونلوق یئرینه بیر جوت گؤم گؤی اونمین تومنلیک اسکناسی میز اوسته چیرپمیشدی. ایستکانی اسکناسلارین کنارینا قویدوم. چایین گیلاناری رنگیندن کئف ائلهسم ده، اورهییمده آلـلاه- آلـلاه ائلهییردیم، آباجی چایی ایچمهدن تولابورونلوق ائلهمهسین. هر نه واخت تنبللیک ائلهییب، تیبگایله تلمتلهسیک چای حاضیرلاسام، آباجی دییر: «قیزیم، من هئچ، اؤزگه دئیلم، آمما یادیندا قالسین جووان أزن قوناخ قاباغینا احمد ماحمیدین کیسه چایینی یوخ، گؤزل دم چحمیش شهرزاد چایی قویار»؛ شوکورلر اولسون کی آباجینین فیکری، شیشدانگ میز اوستهکی اسکناسلاردایدی.
گؤزوم، بدنیمین ارگانلارینین هامیسیندان قاباق قوجالیب. آمما پیر چشمییه مبتلا اولماق دا ایکی باشلی قیلینج کیمی بیر شئیدیر. قفیلدن، اسکناس اوسته، سعدینین مزارینین بؤیرونده یازیلمیش شعره گؤزوم ساتاشدی. اؤزومدن تعجب ائلهدیم کی نییه ایندییه جان اسکناسین اوستونه یازیلمیش شعره دقت وئرمهمیشم.
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
سعدینین شعری ذهنیمی قاریشدیردی. اؤز- اؤزومه دئدیم گؤرهسن منیم جوهریم ده آباجینین جوهریندندی؟ جوره به جوره بنیآدملر گلیب تیکیلدی گؤزومون قاباغینا. معرفتدن دولوب داشان بنی آدم، آداملیقدان پایی آز اولموش بنی آدم، بیر گؤی اون مینلییه محتاج اولان بنی آدم، میلیونلاری بیر امضایلا اودوب، اوستوندن سو ایچن بنیآدم، حامبال زاده بنی آدم، کارمند زاده بنی آدم، زرگرزاده بنی آدم، آغازاده بنی آدم …
– بو پوللار ندی آباجی؟ خئیر اولا؟
– بالا دور آیاغا، گئداخ منه باحلارین بیرینده بیر حساب آچاخ. سوروشموشام. حساب آشماغا لاپ آزی ۲۰ مین ایستیر.
– آباجی، بانک حسابی سنین نه کاریوا گلهجک؟ اولمویا ائوینده گنج تاپیلیب؟
– بالا، خبرین یوخدی، شانسیم دوروب. گَنج یولدادی، آللاه دئیهن اولسا بو تئزلییه ألیمه چاتار.
شوخلوغا سالیب دئدیم: «آباجی، گنج سرحدّدین اوتاییندا یا بو تاییندا؟»
– سرحدّ مرحدّ ندی بالا؟ سن ده لاپ کالا کئهسن ها!
آباجی چوخ جدی ایدی. ها فیکرلشدیم آباجینین سؤز ائتدییی گنج هاردان ألینه چاتا بولر؛ بیر یئره چاتمادیم. آتا- آناسی ایللر قاباق رحمته گئتمیشدی. من بیلهسی وارلی- کارلی قوهومو دا یوخایدی دئییم آباجییا میراث قالیب. او ایسه منیم چاش- باش قالمیش حالیمی گؤروب دئدی:
– بالا اؤزووو چوخ زورا سالما. قوی سؤزون آچیغینی دئییم دا. دونن آخشام اؤز- اؤزومه دئدیم ایندی کی اوروشلوخدی، هئچ اولماسا دور آیاغا، گئت بیر اوروشلوخ کوکهسی آل، نوبار ائله. ائله تازا تشریفات قنادیسینین قاپیسیندان آیاغیمی ائشییه قویموشدوم، بیر دن بیره گؤیدن بیر شئی تیپ، یاخاما دوشدو. تیتدامیش بامادور یئره دوشنده نئجه آچیلار، یاکرمین ده یاش زیلی، دمیر ۵۰۰ تومنلیک یئکهلیخده یاخامدا آچیلدی. آللاهین گیجو قوشو یوواسینین توالتی ایله منیم اوست- باشیمی دَییشیح توتموشدی. آز قالدیم خیاواندا قیشقیریب، دئییم: «گ…ون قُووشسون»، آمما بیردن بیره آنامین سؤزو یادیما دوشدو. «قوش پ… و هر کیمین باشینا دوشسه، خوش یومن اولار» دئمه بَه شانسیم دوروب بالا. بیر بئله ایل آداملاردان کار چیخمادی، ایندی بو یاکریم منی مال- دؤولته چاتدیراجاقمیش.
– آباجی، بو سؤزلرین هامیسی افسانهدی. ناغیلدی.
– ماهانا گتیمه، دور آیاغا. بیراز سورا باحلار تعطیل اولار. بیر گون ده بیر گوندی. ایستهمیرم بهرهسی ألیمنن چیخسین.
– آی آباجی، باری ماجال وئر مال- دؤولت ألیوه یئتیشسین سورا بانکدا حساب آچ. آخی ۲۰ مین تومنین نئچه بهرهسی اولار؟
– آلــلاه کریمدی بالا. بیردن گؤردون قاپینی آچینجا آستانادا بیر توربا پول تاپدیم!
یئریمدن قالخاراق سعدینین آیری بیر شعرینی اؤز- اؤزومه میزیلداندیم:
ای کریمی که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم…

پروفسور تورخان گنجه ای
پیدائی و گسترش شعر فارسی در ماوراالنهر و خراسان، مقارن بود با رشد نفوذ ملت ترک در دولت سامانیان. اگر چه ترکان از زمان حمله اعراب به ایران، در این نواحی زندگی می کردند، اما در دوران سلطه سامانیان بود که آنان با امتیازات سیاسی و نظامی که به دست آورده بودند، از حد بردگی به بالاترین درجات قدرت و اعتبار دست یافتند.
در اشعار پراکنده ای که از این دوران در دست است نه تنها به وجود ترکان اشاره رفته است، گهگاه نیز با کلماتی روبرو می شویم که دارای اصل ترکی ست...
.
.
.
ادامه مطلب....